به محض اینکه آب گرم به صورت شیائو ژان خورد بالاخره احساس زنده بودن کرد.
حتی یک ساعت هم از فرود اومدنش نمیگذشت که کشون کشون برده بودنش به کنفراس خبری و بعدش هم مصاحبه و باز هم یه مصاحبه ی دیگه و قرار ملاقات با کارگردان و دوباره یه مصاحبه دیگه...در حال حاضر چیزی جز غش کردن رو تخت خودش رو نمیخواست. تقریبا ساعت 9 بود و اگر تو اقامتگاه ابر بود لان وانگجی تا حالا به زور کشونده بودش تو تخت و خوابش کرده بود .متاسفانه مردی که نقش لان وانگجی رو بازی میکرد دقیقا همون کسی بود که مصرانه سعی داشت اون رو به شام دعوت کنه.
ژِنگ فن شینگ، گو چنگ و یوبین اونقدر عقلشون میرسید که تنها بذارن تا به خوبی استراحت کنه ولی اون وانگ ییبوی عوضی نه. ولی باید اعتراف میکرد که اشتباه خودش باعث شروع همه ی این چیزا شده بود.خودش کسی بود که قول داده بود که ییبو رو به یه شام دعوت کنه و باید به قولش عمل میکرد. تا حالا چند بار همدیگه رو به خاطر فن میتینگ دیده بودن اما همیشه یا خودش برنامه هاش جوری بود که باید عجله میکرد و میرفت یا ییبو یا اون اتفاق خجالت اور که کیف پولش رو فراموش کرده بود و مرد جوان تر پول شام رو پرداخته بود .این دفعه قرار بود به خاطر فیلم سینمایی که شخصیت هاش همون شخصیت های سریال untamed بودن همدیگه رو ببینن، تمرکز فیلم بیشتر روی کاراکترهای ژنگ فن شینگ و یوبین بود یعنی لان سیژوی و ون نینگ. از اونجایی که کاراکترهای اصلی سریال بودن از هردوی شیائوژ ان و وانگ ییبو دعوت شده بود که توی فیلم شرکت کنند.اونها فقط تو ده دقیقه از فیلم دو ساعتی حضور داشتن و با توجه به اینکه تمرکز اصلی فیلم روی اونا نبود زمان خوبی محسوب میشد. فیلمبرداری صحنه های اون دوتا بیشتر از چند روز طول نمیکشید و شیائو ژان میدونست که زمان محدودی دارن. امشب احتمالا تنها زمان ازادی بود که واسه جیم زدن و غذا خوردن با بازیگر نقش مقابلش داشت..
از حموم بیرون اومد و جین راحتی با پیرهن سفید تمیزی پوشید.اونها فقط واسه خوردن یه اسنک شبونه بیرون میرفتن ولی مطمئن بود با توجه به محبوبیت سریال خبرنگارا با طمع منتظر هر فرصتی بودن تا چندتا عکس از زندگی واقعی ستاره های سریال خارج از صحنه بگیرن.
نمیتونست دیگه مثل وقتی که یه دیزاینر ناشناخته بود با لباسهای راحتی که موقع خواب میپوشید بیرون بره.به ویژه اون هم وقتی که قرار بود کنار وانگ ییبو ازش عکس گرفته بشه،اون عوضی کوچولوی خوشتیپ،هوفف !
روی تختش نشست و شروع کرد به ورق زدن Grandmaster of Demonic Cultivation ، رمان اورجینال .
وقتی به عنوان وی ووژیان انتخاب شده بود رمان رو به طور سطحی نگاهی کرده بود اما از خوندن چپترهای اضافیش خودداری میکرد. شوان لو بازیگر نقش جینگ یانلی همیشه به خاطر چپترهای اضافی داستان سربه سرشون میذاشت و بهشون میخندید و اعلام کرده بود که به طور ویژه ای از چپتر "جا عودی" لذت میبره. شیائو ژان فقط تونست 60% چپترهای اضافی رو بخونه قبل از اینکه حس کنه صورتش داره اتیش
میگیره و عقلش از کار میوفته.نمیتونست جلوی تصویرای تو ذهنش رو بگیره و خودش و ییبو رو جای کاراک ترای داستان نذاره واسه همین مجبور بود خوندن رمان رو متوقف کنه.در غیر این صورت شک داشت بتونه خودش رو کنترل کنه و اتوماتیک وار کونش رو نگیره هروقت که ییبو رو میبینه.اما این دفعه بخشی از فیلم به چپترهای اضافی اختصاص داده شده بود(البته نه چپتر جاعودی چون همچین چیزی قدغن بود!!!) واسه همین شیائو ژان مصمم بود که این دفعه تا اخر داستان رو بخونه.
صحبت از ییبو شد، دیر کرده بود ...
" ژان گه !"
مثل جنی که موش رو اتیش زدن پیداش شد.جدا نمیتونست در
بزنه؟اینجا متل ارزونی نبود زنگ داشتن و مهمتر از همه تلفن داشتن .
شیائو ژان در رو باز کرد و خود خودش بود، وانگ ییبو،در حالی که
پوزخند میزد؛چیزی که حسابی از لان وانگجی بعید بود. به طور طعنه آمیزی لبخند پهن و صمیمیش رو فقط وقتی نشون میداد که با افرادی که بهش نزدیک بودن وقت میگذروند،مثل لان وانگجی .
شبیه لان وانگجی بود و در عین حال هم مثل اون نبود .
ییبو وارد اتاقش شد و به سرعت متوجه کتاب شد .
" گه داری رمان رو میخونی؟ "
شیائو ژان کله اش رو تکون داد :" حس کردم پارتی که مربوط به جوونتر هاست رو باید با جزئیات بیشتری بخونم از اونجایی که فیلمنامه همه چیز رو توضیح نداده "
ییبو هم تاییدش کرد :" البته، همونطور که از شیائو لائوشی انتظار
میرفت. تو خیلی حرفه ای برخورد میکنی "
"دوباره داری رنگین کمون میگوزی(منظورش اینه اینقد پاچه خواری نکن و ادای ادمای خوب رو در نیار) ،وانگ لائوشی؟ فقط جلوی دوربین انجامش بده "
ییبو ادای اخم کردن در اورد و گفت:"مزخرف نگو من همیشه تعریف میکنم ازت حتی وقتی دوربینی نیست.کسی که فقط جلوی دوربین حرفای خوب بهم میزنه و قول میده تویی،بعد هم که دوربینی نیست منو فراموش میکنی "
شیائو ژان خندید و با بازیگوشی زد به بازوش:" چرت و پرت گفتن رو تمومش کن بودی.مگه قرار نیست بریم شام بخوریم؟بزن بریم،کتاب رو همینجا ولش کن "
دو بازیگر بازوهاشون رو انداختن دور شونه های همدیگه و به سمت مقصدشون رفتن .☁️🐇
لطفا ووت و کامنت فراموش نشه!!
YOU ARE READING
[COMPLETED] •⊱ Switched ⊰• (WangXian YiZhan)
Fanfiction⋅⋅⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⋅⋅ فن فیکشن Switched کاپل: وانگشیان/ییژان ژانر: دنیای موازی، رمنس، فانتزی، کمدی نویسنده: shorimochi مترجم: kimcotton و (_KittenHoney (@smilic "به نظرتون چی میشه اگه یه بازیگر وارد دنیای فانتزی بشه و یه شخصیت فانتزی وار...