قسمت پنجم – دو مجسمه
زمان حال، دنیای الفها
همه درحال رفتن بودن و من می خواستم زودتر خودم رو به تهیونگ برسونم اما سوالی داشتم که باید قبلش باید از شیومین می پرسیدم... پس ازش خواستم بمونه تا صحبت کنیم.
از بین بقیه به سمتش رفتم و با اینکه سختم بود بی اینکه محو بدن نیمه اسبش نشم سعی کردم بپرسم:" میتونی راجع به اون دوتا مجسمه تو دنیای ترول ها برام بگی؟"
اون در حال خاموش کردن مانیتور ها تایید کرد و شروع کرد:" افسانه های نسبتا زیادی در اون مورد هست که کسی نمیدونه کدومش حقیقت داره اما اونی که من خوشم میاد اینه که..."
برگه ها رو از روی میز برداشت و ادامه داد:" گفته میشه زمانی که به تازگی دنیاها با توتم ها از هم جدا شده بودن، دو تا الف بودن که در اون جهان نگهبانی از دروازه ورود و خروج از سرزمین رو برعهده داشتند..."
به سمت دیگه ای از اتاق رفت و من هم بدنبالش رفتم.
"... اما یک روز کاکوس ها با هدایت گنوم های خبیث به کوهستان برفی نفوذ کردند. کاکوس ها تعداد زیادی از آماروک ها رو کشتن و چیزی نمونده بود که با دزدیدن کلید قفل دروازه رو با جنگ با الف ها باز کنن... الف ها تلاش کردن تا جلوی اونا رو بگیرن اما تعداد دشمنا خیلی بیشتر از قدرت اونا بود در نتیجه تصمیم گرفتن قبل از اینکه انرژی شون تموم بشه یه کار جدی بکنن."
اون با صورت بامزه و شبیه به گربه ش سر تکون داد و با هیجان بیشتری کتابچه های توی دستش رو بغل گرفت:" ...اونا دو طرف ورودی ایستادن و تمام قطرات جادوشون رو باهم متحد کردن. با اون نیرو کاکوس ها و گنوم ها رو به کوهستان های سوزان برگردوندن و اونا رو تا ابد همونجا زندانی کردن اما استفاده از این همه جادو با چنین شدتی، اونا رو به سنگ تبدیل کرد و اون سنگ ها در طی قرن ها تغییر شکل دادن و به مدلی که حالا دیده میشه تبدیل کرده."
اما بعد با دیدن حالت متعجب من خندید:" این یه افسانه س... چه توقعی داشتی؟"
غول هایی که نفس آتشین دارن
خب بهرحال بنظرم خیلی هم جالب بود اما سعی کردم سوال بعدیم رو قبل از اینکه خسته بشه بپرسم:" راجع به اون فضای خلاء روی نقشه چیزی میدونی؟ من خودم درباره استفاده ازش برای تنبیه مجرم ها و اینا شنیدم الان میخوام بدونم که اصلا چطور بوجود اومده؟"
" خب فضاهای خالی تو دنیاهای مختلف تو نقاط مختلف وجود داره و فقط همون یک مورد نیست... اما؛ ما برای تعریف کردن و آموزش مفهوم فضاهای خلاء به سنتورهای جوان یک جمله ی ساده داریم..."
" شاید همه به فضای خلاء بگن " هیچ چیز" اما ما خلاء رو " همه چیز" میدونیم!"
VOUS LISEZ
Last Keeper + Season 3 updating 🔰
Mystère / Thrillerخونه رو ترک کردم. تمام چیزی که اون روز با خودم داشتم کوله پشتی و تخته اسکیتم بود، به علاوه ی مبلغ نسبتا قابل توجهی پول که پدر بزرگم برام به ارث گذاشته بود. خوشبختانه سن قانونی در مورد وراثت تو کشور من 16 سال بود و وقتی دو ماه پیش پدر بزرگ ما رو ترک...