Oneshot (yoonmin)

3.5K 436 22
                                    

جیمین بیشتر به کایا چسبید و آروم نجوا کرد:

دوست دارم...به اندازه ی تک تک ستاره ها!

بعد لب های فریبنده‌ش رو روی لب های دختر
گذاشت و عمیق بوسید.

دست های ظریف کایا تو موهای بلوند جیمین قفل شد و همراهیش کرد.
**
کاغذ های تو دستش رو محکم رو زمین پرت کرد:
کات کات کات!

بعد با حرص دستی تو موهاش کشید و از لوکیشن
خارج شد.

جیمین از پارتنرش فاصله گرفت و بازو هاش رو از

شر اون کت تنگ چرمی خلاص کرد.

جیمین: متاسفم سوران میدونی که اون...

از خجالت گوشه ی لبش رو گزید و سرش رو پایین انداخت.

سوران خندید و مشت آرومی به شونش زد

_هی بیخیال یه جوری میگی انگار من یونگی رو نمیشناسم.

چند لحظه بعد یکی از فیلمبردار ها به سمت ستاره ی تازه کار فیلمشون_که داشت از استرس گوشه ی ناخونش رو میجوید_رفت.

_کارگردان مین میخوان شما رو ببینن.

سوران دوباره خندید و چشمکی زد: فکر کنم قراره تنبیه شی پسر.

جیمین با استرس و کلافگی سمت کانکس سفیدی که یه جورایی دفتر یونگی بود رفت.

اولین بار نبود که بخاطر یه بوسه ی ساده اینجوری بازی در می آورد و به نظر میومد آخرین بار هم نباشه!

در و باز کرد و با وسایل شکسته و شیشه های خورد شده مواجه شد.

قدمی به جلو برداشت و دنبال دوست پسر دردسر سازش گشت.

_خدای من یونی!

دست های خونی یونگی رو تو دست های کوچولوش گرفت: این چه بلاییِ که سر خودت آوردی دیوونه؟!

یونگی با خشونت خاصی لب های پفکیش رو بوسید و واسه هزارمین بار فکر از دست دادن اون موجود فرشته خصال، روی مغزش خط انداخت.

کنار گوشش لب زد: واقعا لازمه که اون دختره رو انقدر با عشق ببوسی؟

جیمین بیشتر خودش رو تو بغل یونگی جا داد: واقعا لازمه سر هر سکانس یه قشقرق به پا کنی؟

زیر گوشش رو بوسید و پوست برفیش رو به یه لاوبایت دردناک دعوت کرد.

_از همین الان اعلام میکنم که تو حق نداری هیچ صحنه ی عاشقانه ای با هیچ احمقی جز من داشته با‌شی.

پهلوهای جیمین رو فشار داد: فهمیدی بیبی بوی؟؟

مخالفت با ددی بد اخلاقش چیزی نبود که جیمین از پسش بربیاد.

پس یه لاوبایت دیگه نزدیک شاهرگش کاشت: بله ددی فهمیدم.

جیمین رو به دیوار کانکس کوبید و دستاش رو بالای سرش پین کرد: به نظرم با یه تنبیه درست و حسابی بهتر یادت میمونه دال فیس.

سرشو تو گردن جیمین فرو کرد و گاز محکمی گرفت که نالش رو در آورد: آههه یون...ممکنه کسی بشنوه.

زبونش رو روی ترقوه ی برجسته جیمین کشید
یونگی: قصدم دقیقا همینه بیبی.

دو طرف پیراهن مارک «زارا» ش رو انقدر محکم کشید که دکمه هاش کنده شد.

همون طور که لباش روی گردن و ترقوه ی جیمین میرقصید، انگشت هاش نیپل های حساسش رو به بازی گرفته بود.

بدن جیمین هر لحظه داغ تر میشد و نفس هاش هر لحظه سنگین تر.

بدنش رو کمی از دیوار فاصله داد و به یونگی چسبید:ددییی!

یونگی انگشت اشاره‌ش رو روی لب های پف کرده ی جیمین گذاشت: هیسس نمیخوام چیزی بشنوم.

شلوار تنگ و چرمش رو همراه باکسرش پایین کشید و اونو رو به دیوار چرخوند.

سوراخ ملتهب و قرمزش رو لمس کرد.
یهو در به صدا در اومد.

یونگی سعی کرد بی توجه باشه ولی کسی که پشت در بود قصد بیخیال شدن نداشت.

لاله ی گوش جیمین رو گاز گرفت: همینجا بمون دارلینگ.

با ابروهای گره خورده در رو باز کرد:چیه؟

نور پرداز جانگ کلاهش رو روی سرش گذاشت: آقای مین نور داره میره ما باید این سکانس رو زودتر بگیریم.

_به بچه ها بگو برن استراحت کنن و یه چیزی بخورن بعدش یکی از سکانس های دیگه رو میگیریم.

و در رو توی صورت مرد بست.

سمت جیمین اومد باسن سفیدش رو چنگ زد.
_خب کجا بودیم؟

گفت و دوتا از انگشتاش رو جلوی دهن جیمین گرفت.

جیمین با ولع زبونش رو دور انگشت هاش چرخوند.
_آفرین دال فیس.

انگشت های خیسش رو روی سوراخ جیمین کشید و پشت گردنش رو مارک کرد.

جیمین لباش رو توی دهنش کشید و چشماش رو بست.

کنترل ناله هاش داشت از دستش خارج میشد.

با حس جسم سردی روی سوراخش از فکر بیرون اومد

یونگی بات پلاگ رو بیشتر فشار داد و باعث شد بالاخره ناله ی دردمند جیمین آزاد بشه.

نیشخندی زد و باکسرش رو بالا کشید: زود باش کیتن باید بریم یه سکانس مهم رو بگیریم.

و بعد بی توجه به‌حال خراب چیمی از کانکس خارج شد.
__________________________________
ساریییی لاولیز واسه تاخیر
میدونم میخواین منو بزنین :)

BTS FunWhere stories live. Discover now