قسمت چهارم
سر کلاس نگاهش به ساعت بود,تنها یک ربع مانده بود تا تمام شود.تمام وسایل هایش را جمع کرده بود و تنها دفتری بصورت نمادین جلویش بود.
از خود صبح تا الان هر نیم ساعت یکبار برای حرف جونگین هیجان زده میشد و هرچند خودش نمیدانست چرا جونگین فقط قصد عذرخواهی داشت.
بعد از رفتن جونگین با اوقات تلخی جواب همکلاسی هایی را داده بود که دوره اش کرده بودند و درباره جونگین از او میپرسیدند.
بارها فکر کرده بود چرا دختران دانشکده اش انقدر حریص بودند
اصلا خودش شماره ی جونگین را از او نگرفته بود,کش رفته بود با اینکه هم خانه بودند اما ان ها نشناخته شماره اش را میخواستند.حالا کیونگسو میخواست زودتر از دانشکده بیرون برود تا ان ها دوباره جونگین را نببینند.اصلا چه معنی داشت جونگین انقدر شیک به دانشکده اش بیاید.درخانه که تنها یک تیشرت ساده و شلوارک راحتی تنش میکرد.موهایش هم نامرتب بود.عینک هم نمیزد.
با صدای خداحافظی استاد مثل فشنگی از جایش بلند شد و دفترش را چنگ زد و از کلاس خارج شد.از همهمه ی راهرو گذشت و خیلی سریع تر از همیشه خودش را به محوطه رساند.
با دیدن دخترهایی که جونگین را احاطه کرده بودند خشکش زد. لب پایینش را جلو داد و سریع تر قدم برداشت.
گیتارش را روی شانه اش جا به جا کرد و شال گردن جونگین را از دور گردنش باز کرد و در دستش گرفت.
بزور بقیه دخترها را کنار زد و شال جونگین را دور گردن خودش انداخت-از کی اینجایی؟
جونگین که بخاطر کیونگسو شکه شده بود و تنها به چشمان مشکی عجیبش نگاه میکرد
-یه ربعی میشه که رسیدم
کیونگسو گیتارش را باز جابه جا کرد و دفترش را بغل کرد
-بریم؟
-حتما!
جونگین لبخندی به دخترها زد و بخاطر عجله اش از ان ها عذرخواست.کیونگسو تنها به لبخند روی لب جونگین خیره بود و اخمش غلیظ تر میشد
-معلوم نیست اومده دنبال من یا اینکه مخ دخترای دانشکده رو بزنه!
جونگین بعد از پنج دقیقه از جمعیت جدا شد و سمتش امد
-بریم؟
-نه میخوای یه ساعت دیگه ام به صحبتات برس!دنبال من نیومدی که,هوا سرده الان خودم رفته بودم تو اتوبوس بودم
جونگین دستانش را به نشانه تسلیم بالا اورد
-ببخشید,چرا انقدر عصبی میشی؟
-نفهمیدی؟بازم بگم؟
-ببخشید!بهتره راه بیفتیم باشه؟اینم بده من,از وقتی اومدی پنج بار جابه جاش کردی شونه هات درد میکنه؟
ESTÁS LEYENDO
" My Broken Rose "[S2 Uncomplete]
Ciencia Ficción•¬کاپل: کایسو | چانبک| کریسهو | شیوچن •¬ژانر: رمنس | انگست | جنایی | علمی | دارک •¬خلاصه: کیونگسو یک دانشجوی ساده ی موسیقی بود با زندگی ساده تر از خودش تا وقتی که کیم جونگین باهاش همخونه شد و تمام سادگی زندگی اش رو زیر و رو کرد و همه چیز برای کیونگس...