┨Chapter 14├Is Falling in love a Crime?

292 63 8
                                    

قسمت چهاردهم

بکهیون تمام سعیش را کرد که اشک هایش را متوقف کند و لحظاتی بعد هرسه پشت میز نشسته بودند و در سکوت به چایی های مقابلشان زل زده بودند. مرد برایشان سه چایی اورده بود هرچند ان ها سفارشی نداده بودند اما او برایشان توضیح داده بود در این مغازه چای براساس انتخاب خودش است و بخاطر شخصیت هرکدام چای متفاوتی جلویشان گذاشته بود.

حتی برایشان معنی هرچای را توضیح داده بود. چای کیونگسو ، چای رز سرخ بود ، معنی عشق میداد اما وقتی کیونگسو از مغازه داره پرسیده بود چجور عشقی جوابی که گرفته بود یک لبخند بود به همراه یک جمله، که خودش رقم میزد عشقش چه نوعی باشد با چه تمی، اینکه عشقی درام باشد و شاد یا تراژدی شود و غمگین یا هرچیز دیگری، کیونگسو تنها به چایش خیره شده بود و بخارهایش را که بلند میشد دنبال میکرد.

چای جونگین رز ابی بود هرچند جونگین ان را خرافات نامیده بود ولی واکنش جدی از مرد مغازه دار ندیده بود تنها کمی او را جدی تر کرده بود. مرد گفته بود رز ابی برای کسیه که توی یک نگاه عاشق میشه ولی عشقش پایان ناپذیره ، هر لحظه عشقش بیشتر میشه و همین عشق نابودش میکنه، اما تمام این ها برای جونگین خنده دار بنظر امده بود

و اخرین نفر، بکهیون بود که چایش چای لاله سیاه بود، مرد وقتی فنجان را جلویش میگذاشت لبخندی به صورتش زده بود و بعد توضیح داده بود این چای برای کسانی اماده میشد که عشقشان درست و حقیقی بود، نباید به احساسشان شک میکردند ،شاید سختی زیاد و ناراحتی زیاد باعث اشک ریختنشان میشد و سیاه پوش میشدند اما باز عشقشان درست بود و در انتها شیرین میشد، باید مدتی لباس سیاه میپوشید و تحمل میکرد ،این راهش بود.

مرد رفته بود و حالا سکوتشان بیش از حد طولانی شده بود،کیونگسو اولین نفری بود چایش را برداشته بود و سرکشیده بود، بعد هم جونگین هم بکهیون از خلسه درامده بودند و ان ها هم چایشان را خورده بودند.

جونگین کیونگسو و بکهیون را بهم به عنوان همخانه ای و دوست قدیمی که در یک جا درس میخواندند معرفی کرده بود. بکهیون با شنیدن اسم کیونگسو تعجب کرده بود اما حرفی نزده بود.

کیونگسو با توجه به صدای باز شده بکهیون و کمترشدن قرمزی چشمانش پرسیده بود.

-حالتون حالا بهتره بکهیون شی؟

-خیلی بهترم، ممنونم که اومدین ، جونگین امروز خیلی ارومم کردی ازت ممنونم

-این دلیل نمیشه ندونم چی باعث شده به این روز بیفتی! میخوام بشنومش

کیونگسو ازین بی ملاحضه بودن جونگین تعجب کرده بود

- بس کن جونگین..الان وقتش نیست ،بعدا میتونی ازش بپرسی

خب اگر قرار بود بکهیون بگوید الان بهترین زمان بود.جونگین کنار این پسر قابل تحمل تر میشد. دستانش را دور لیوانش حلقه کرده بود و بازی بازی میداد

" My Broken Rose "[S2 Uncomplete]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora