قسمت بیستم
-جونگین
-هم؟
-میتونم بپرسم با یوناشی میخوای چیکار کنی؟
-مهمه؟اون داره بیش از حدش جلو میاد
-منظورت چیه جونگین؟مگه اون رو بعنوان دوست دخترت انتخاب نکردی؟خب حق داره که بدونه،باید بهش بگی که..
-که همه چی بازی بوده؟الان نمیتونم کیونگسو،یه سری چیزا هست که تو نمیدونی و نمیخوام هیچوقت بهت بگم چون میترسم با گفتنش از دست بدمت،همون یه سری چیزا هم باعث میشن این بازی رو تا تهش بازی کنم
-یعنی انقدر ترسناکه که میترسی بگی؟چرا انقدر مطمئنی تنهات میذارم؟
جونگین فشاری به دست کیونگسو در دستش داد و نفس عمیقی کشید
- شاید هم اونقدر سیاهه که نمیتونم بهت بگم ، میدونی هرکاری میکنم که تو رو نگه دارم،حتی اگه قرار باشه چیزی ازت مخفی کنم
-داری من رو میترسونی جونگین
جونگین ایستاد،نگاهی به کیونگسو انداخت،نمیتوانست کاری کند که سر به سر این پسر نذارد،لبخندش را خورد و درچشمانش خیره شد.
نگاهی سرد و بی حس، و قدمی سمتش برداشت و او را محکم به دیوار پشت سرشان کوبید.چشمان قشنگش بخاطر کوبیده شدن به دیوار بسته شد. دستانش را روی شانه های او گذاشت و کامل به او چسبید.چهره ی کیونگسو بیش از حد متعجب و جا خورده بنظر میرسید.
از داخل لپش را گزید تا نخندد.سرش را جلو برد و نفس هایش را در صورت او پخش کرد.
نگاهش را از لب های سرخ توپرش که محکم بین دندانش گیر افتاده بود ، گرفت و به صورتش داد
-نکنه داری فکر میکن من یه خوناشام باشم؟شاید چون پوستم بیش از حد تیرس یا چون روزا پیشت نیستم؟ نکنه فکر میکنی میرم یجا قایم میشم؟
تنها واکنش کیونگسو مقابلش تند شدن نفس هایش بود و پلک نزدنش،ارام تر سرش را خم کرد و بوسه ی محکمی به گردن گندمی رنگ بی دفاعش زد.
بخوبی متوجه لرزیدن کیونگسو شد، میتوانست قسم بخورد کیونگسو ترسیده بود.
-چی میشه اگه الان بفهمی من یه خوناشامم؟کی میفهمه خون گرم و شیرینتو مکیدم و همینجا ولت کردم که بمیری؟ تا حالا دقت کردی این دختره ی مزاحم همیشه شال گردن میبنده؟ پرسیدی چرا؟
جونگین در حالی که زمزمه اش را کنار گوش کیونگسو ادامه میداد،
دهانش را باز کرد و گازی از لاله ی گوشش گرفت،ضربان قلب کیونگسو علنا روی هزار میزد،درست روی سینه اش حسش میکرد،بیش ازین نتوانست دام بیاورد،محکمتر کیونگسو را بخودش فشرد و خنده ی بلندی کرد.
CZYTASZ
" My Broken Rose "[S2 Uncomplete]
Science Fiction•¬کاپل: کایسو | چانبک| کریسهو | شیوچن •¬ژانر: رمنس | انگست | جنایی | علمی | دارک •¬خلاصه: کیونگسو یک دانشجوی ساده ی موسیقی بود با زندگی ساده تر از خودش تا وقتی که کیم جونگین باهاش همخونه شد و تمام سادگی زندگی اش رو زیر و رو کرد و همه چیز برای کیونگس...