┨Chapter 22├Hell

273 58 4
                                    

قسمت بیست و دوم

نور گرم خورشید از بین پرده ی نصفه کشیده شده،داخل اتاق سرک میکشید و روی صورت هایشان بازی بازی میکرد،لای پنجره کمی باز مانده بود وپرده هم در دست باد جا به جا میشد. از وقتی سپیده زده بود بیدار بود

دستش را زیر سرش گذاشته بود و به چهره ی ارام خوابش زل زده بود،همانجا جلوی تلویزیون ،تشکی انداخته بود و او را رویش خوابانده بود و کنارش دراز کشیده بود

درهرحال روی تخت که دراز نمیکشید ،همیشه در اغوش او میفتاد،پتوی بزرگ سفیدی هم رویشان انداخته بود تا بخاطر نداشتن لباس سردش نشود،بعد طاقت نیاورده بود،سر او را روی بازویش گذاشته بود تانزدیکش باشد،موهای نرمش روی پوست دستش،قلقلکش میداد

خودش هم شمارش از دستش در رفته بود چندبار بینیش را لای موهای او فرو کرده بود و بوییده بود،چند باری هم بوسه روی موهایش زده بود..با انگشتش موهایش را شانه زده بود و چندباری هم گونه هایش را بوسیده بود،بدنش گرم گرم بود،دلش میخواست بیشتر به او بچسبد تا سردی بدنش را بگیرد

مگر میتوانست شب را بخوابد ان هم وقتی کیونگسوش انطور زیبا در اغوشش خوابیده بود؟

بعد از شبی که هرگز فکرش را هم نیمکرد. تپش قلبش منظم شده بود،سرش را روی سینه ی او گذاشته بود و سمفونی زندگی اش را گوش کرده بود،سمفونی که داشت علت زندگیش میشد،صدای هارمونیک قلبش چه وحشیانه داشت بیشتر عاشقش میکرد.

ارام دستش را بین دست راست کیونگسو فرو کرد و محکم دست هایشان را فشرد دستان نرمش چه اندازه هم بودند،درست باهم چفت میشدند، کیونگسو برایش ستاره بود،ستاره ای ک تنها برای او میدرخشید،اجازه نمیداد کس دیگری ستاره اش را بگیرد

نفسی عمیق کشید و چشمانش را بست

لبخند شیرینی روی لبش نشسته بود؛لبخندی که انگار نمیشد ارامشش را از بین برد. با حس نامرتب بالا رفتن قفسه سینه کیونگسو نیشخندی زد.

پس بیدار شده بود؛دستانش را دور کمرش حلقه کرد و غلتی زد؛پتو بین دست و پایشان گیر کرده بود؛کیونگسو با جیغ کوچکی به موهای جونگین چنگ زد؛فکرش را هم نمیکرد جونگین متوجهش شود و همچین کاری کند؛جونگین اخم شدیدی کرده بود و محکم او را روی سینه اش نگه داشته بود؛

با دیدن صورت درهم و جدیش؛ناخواسته لبخندی زد و انگشت هایش را از لای موهایش بیرون کشید؛نمیخواست موهایش را بکشد؛واکنشش بخاطر حرکت ناگهانی او بود

-متاسفم جونگین؛دردت اومد؟

هرچند دلش با شنیدن این لقب از کیونگسو ضعف رفت ولی چهره ی جدیش را حفظ کرد و کمی صورت هایشان را بهم نزدیک کرد؛حالا نفس های گرمش در صورت او پخش میشد؛صورت پف کرده اش با ان موهای روی پیشانیش و چشمانی که هنوز خمار خواب بود دل و روح جونگین را هدف گرفته بود.

" My Broken Rose "[S2 Uncomplete]Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz