┨Chapter 23├Stupid love

249 51 15
                                    

قسمت بیست و سوم

ارام قلوپی از نوشیدنی اش نوشید و بعد لیوان را بین انگشتانش نگه داشت،توجهی به سوختن گلویش توسط مایع نکرد،نگاهش روی دو مرد میز کناریش میچرخید و با نگاهش اتششان میزد،افکار جالبی در سرش نمیچرخید و همین باعث شده بود نفرتش را بیشتر بروز دهد.

هدفش صدمه زدن به مرد کناریش بود ،ارام لیوانش را روی میز گذاشت ، پوزخندی زد و کمی بیشتر سمت میز خم شد

-بازی داره به جاهای هیجانیش میرسه مستر کیم،بیا ببینیم میتونی غول بازی رو بکشی یا نه؟

صدایش قدری بلند بود که هم جونگین و هم بکهیون بشوند ولی ذاتا انقدر درگیری داشتند که صدایی توجهشان را جلب نکند،خطر در چند متریشان بود و هردو غافل بودند ، پایشان بد لغزیده بود و خودشان نمیدانستند.

اینکه او تمام حرف هایشان را شنیده بود حتی زمان نقشه اشان، بد وحشتناک بنظر میرسید دستی به موهای لختش کشید و جلوی گردنش جمعشان کرد،گوشی اش را از کیفش بیرون کشید و صفحه اش را باز کرد.

هرکلمه ای که در پیام گوشیش تایپ میکرد ،اجری بود که چیده میشد تا خانه ی وحشتی برای جونگین با کوالای نمیکنش باشد،فقط اگر جونگین یا بکهیون برمیگشت تا او را ببیند یا کلمات شوم داخل پیامش را بخواند قطعا همه چیز تغییر میکرد

یک سرنوشت را تغییر میداد

جونگین نفس عمیقی کشید و لیوان نوشیدنی روی میزش را تمام کرد تا شاید تنش از سوختن دست بردارد،چندساعتی میشد با بکهیون حرف زده بود ،باید قبل از تاریکی هوا به خانه برمیگشت تا کوالایش را بیرون ببرد ولی خودش هم نمیدانست چطور باید با این حقیقت کنار میامد؟

بکهیون هم از پشت صندلی بلند شد وقتی دید جونگین سراسیمه بلند شد و سعی داشت برود،دست بکهیون نبود وقتی اینطور جونگین را میدید دلش میلرزید.جونگین اول راهی بود که بکهیون قبلا شروعش کرده بود،این جونگین مقابلش چیزی بود که ارزو داشت ببیند،جونگینی که عاشق بود و احساسات میفهمید

چنگی به دستش زد تا شاید بتواند کمکش کند

-من میرسونمت،هوا سرده،بزار باهات بیام

جونگین دستش را از چنگ بکهیون بیرون کشید و سرش را تکان داد

-میخوام تنها باشم،باید فکر کنم

-تو نمیتونی کاری کنی،جونگین فقط بزار این سه روز تموم شه

-بعدش چی؟سر اون چه بلایی میاد؟ قرار نیست رهاش کنم حتی اگه بشه از این نقشه بکشم بیرون

حرف هایش لرزی به تن بکهیون انداخت.حرف هایش بوی سرکشی میداد و این چیزی نبود که رییس ببخشد،از سرنوشت جونگین میترسید

-جونگین!

-الان کافیه بکهیون،نمیدونم عصبی تر بشم چه تصمیمی میگیرم

" My Broken Rose "[S2 Uncomplete]Où les histoires vivent. Découvrez maintenant