فصل دوم
قسمت بیست و ششم
لندن 2016
نور خورشید داخل اتاق سفید رنگ میتابید و گرمی خاصی به اتاق میبخشید، پرده های ابی رنگ کنار زده شده بودند و میشد درچند قدمی پنجره محوطه سرسبز کوچک را دید.
گوشه ی اتاق کمد سفید رنگی گذاشته شده بود و کنارش یخچال کوچکی بود، تخت تقریبا وسط اتاق قرار گرفته بود و بالایش لامپ ابی کوچکی گذاشته شده بود.
راس ساعت نه مثل همیشه در باز شد و زن میانسالی وارد اتاق شد.سبدکوچکی دستش بود، ارام روی صندلی فلزی کنار تخت نشست
نگاهی به سینی کوچک داروهای کنار میز انداخت و بعد سبدش را هم روی همان میز گذاشت
-امروز چطوری پسرم؟ نمیخوای از زیر ملحفه ات بیای بیرون؟ هوا روشن شده!
کمی منتظر ماند تا ملافه تکان خورد و کمی از موهای سرش دیده شد، خنده ی کوچکی کرد
-خیلی خب،بیدار شو! برات از همون کوفته برنجی هایی که دوست داری اوردم،لاشم برات تخم مرغ و گردو گذاشتم
بالاخره از زیرملافه بیرون امد و صاف روی تخت نشست،لبخندی زد و سرش را تکان داد
-نمیخوای بزاری من تو دنیای خودم غرق بشم؟
اجوما اخمی کرد
-تو دنیای خودت یا تو دنیای یکی دیگه؟نمیخوای تمومش کنی؟دوسال گذشته!
-اجوما! هر دفعه که میای سرهمین با من بحث میکنی!چه دوسال چه یه سال چه ده سال چطور باید فراموش کنم وقتی براش همه چیزم رو دادم؟
اجوما نگاهی به چشمان مشکیش انداخت،هنوز هم چشمانش پرستاره بود،لبخند ضعیفی زد
-من دلم برات میسوزه، تو هنوز جوونی کیونگسو ، فقط بیست و دوسالته
-اجوماا، نمیخوای بهم کوفته برنجی بدی؟
اجوما سری تکان داد و سبد چوبی را روی زانوهای کیونگسو گذاشت و درِ سبد چوبی را برداشت،یک کوفته را برداشت و بین دستان کیونگسو گذاشت
-سریع بخور تا گرمه! غذاهای اینجا بی مزه ان نه؟ کاش همیشه میتونستم پیشت بیام
-اشکال نداره اجوما ، تو وظیفه نداری همیشه بیای پیشم
و بعد گازی از کوفته برنجی داخل دستش زد و هومی کرد
-امروز خوشمزه تر از همیشه درستش کردی!
هرچند مثل همیشه وقتی ازین کوفته برنجی میخورد، بغضی درون گلویش میپیچید و او را یاد عمارت سردی مینداخت که همیشه اشپزخانه اش گرمِ گرم بود!
بیتوجه به اشکی که در چشمانش حس میکرد و دردی وارد میکرد،گاز دیگری زد.
کوفته برنجی اولش را تمام کرده بود که صدای پای کسی را شنید که وارد اتاق شد، غذای داخل دهانش را قورت داد و با صدای شاد تری سرش را سمت در چرخاند
ESTÁS LEYENDO
" My Broken Rose "[S2 Uncomplete]
Ciencia Ficción•¬کاپل: کایسو | چانبک| کریسهو | شیوچن •¬ژانر: رمنس | انگست | جنایی | علمی | دارک •¬خلاصه: کیونگسو یک دانشجوی ساده ی موسیقی بود با زندگی ساده تر از خودش تا وقتی که کیم جونگین باهاش همخونه شد و تمام سادگی زندگی اش رو زیر و رو کرد و همه چیز برای کیونگس...