رسیدیم به مدرسه و وقتی میخواستم پیاده بشم مامانم دستمو گرفت و خواست ک بشینم تا باهام حرف بزنه ...شخص سوم :
* پسرم ، شاید من مادر خوبی نبودم ک نتونستم تو رو تو راه درستی بکشونم ولی باید به خودت بیایی . تو داری بزرگ میشی و مسئولیتا کم کم خوشونو نشون میدن . و دستشو روصورت جیمین گذاشت و با چشمایی پر شده بهش نگاه کرد .
* به مامان قول میدی پسر خوبی بشی جیمینم ؟
جیمین ک تا الان چشماش پایین بودو به مادرش نگاه کرد و بعد یه مکث منبتا کوتاه گفت اره و سریع از ماشین پیاده شده و رفتن مادرشو نگاه کرد ...
_فقط یه سال...جیمین :
میخواستم برم مدرسه که یه گله پسرو جلو در ورودی دیدم . همشونم به طرز مسخره ای خطرناک بودن ، البته نه به خطرناکیه من ولی الان که میخوام بی سر و صدا عمل کنم اینا میتونن دردسر ساز باشن . پس یه نفس عمیق کشیدمو سعی کردم بدون جلب توجه از وستشون رد بشم ... اون احمقا با موتوراشون همه جارو پر کرده بودن و به همه ی دخترا و حتی پسرا تیکه مینداختن . منم داشتم از بینشون رد میشدم ک یه دفعه یه پسر مو قرمز با کلی تتو جلو راهم سبز شد و منم برایه اینکه رد بشه رفتم کنار ولی اون رد نشد
_ میشه برید کنار ؟ میخوام رد شم
+ببینم جوجه سیاه وسط سال انتقالی گرفتی ؟؟
چی به من میگه جوجه ؟؟ اومدم بهش حمله کنم ولی یه قدم ک بهش نزدیک شدم یادم افتاد ک نباید دردسر درست کنم پس کشیدم کنار و رو مو اون طرف کردم و سعی کردم ک پررو نباشم
_ به من نگو جوجه
*ایگوووو وی میخوای زبونشو کوتاه کنم ؟ فقط یه شب طول میکشه هااا؟ !!
یکی از رفقاش ک کله ی کچل داشت اینو گفت که منم منظورشو خوب فهمیدم .
ولی کله گوجه ای یا همون وی یه نگاه چپ به اون کچل انداخت و اونم خفه شد و بعدم با یه لبخند مسخره ای که به طرز فاکی مستطیلی بود بهم نشون داد و تو یه ثانیه یه ساییه ی ترسناک رو صورتش افتاد و لبخندش به پوسخند تبدیل شد ویه قدم اومد جلو ک کاملا بهم چشبید . اوففف این عوضی اول صبی ام مشروب خورده بود ؟؟ نفساش داشت میکشتم !! خواستم برم عقب تر که بازومو گرفت و به خودش نزدیکم کرد و زیر گوشم گفت
+نگران نباش خودم زبونشتو کوتاه میکنم .
منم کلا کلم داغ کرده بود پس اونو به عقب هل دادم که چشماش گرد شد تا اومد یه چیزی بگه یه پسره ی مو زرد دستمو گرفت و منو به سمت خودش کشید
×اوه .. سلام وی شی . این پسر عمه ی احمق منه و از یه شهر دیگه اومده ، متاسفم اگه اذیتتون کرد
بعد سمت من کرد و با قیافه ی ترسیده ای ک سعی داشت نشون نده گفت
× بیااا بریم پسر عمه جووون
و منو با خودش کشید و برد تو مدرسه و بعدم رو پاهاش خم شد و نفس نفس زد .
+تو دیگه کدوم خری هستی
×بس ادب من بهت کمک کردم وگرنه انقدر باحات بحث میکردن تا اخرش خودتو زیر وی پیدا میکردی
+ازت کمک نخواستم
اون دست به کمر شد یکی از ابرو هاشو بالا داد و بعد از اینکه یه نگا به سر تا پام انداخت و چشماشو برام چرخوند و دستشو برام دراز کرد
×من جانگ هوسوکم، ولی جی هوپ صدام میزن و سال اخریم ... تو چی ؟
و یه لبخند قلبی تحویلم داد ک خیلی میدرخشید
یه پوسخند زدمو سرمو برای سر خوش بودنش تکون دادم و باهاش دست دادم
+پارک جیمین . سال دومی
×پسر تو باید خیلی مراقب باشی .. اونا بچه هایی مثل تو رو درسته میخورن
+نگرانم نباش
÷ جی هوپ بازم ک تو کار دیگران دخالت کردی 😑
یا مادر این از کجا در اومد . وقتی برگشتم یه پسر با موهای سبز ادامسی پستم وایساده بود ک خیلی پوکرم بود . و تا اونجایی ک من فهمیدم طرف حسابش جی هوپ بود . تا دید دارم بهت زده نگاش میکنم گفت ÷سلام من شوگام ، دوست جی هوپم . جی هوپ احمقه ولی باید ازش ممنون باشی اگه نمیرسید الان زیر وی بودی + چرا همه همینو میگن ؟!
×چون مهمه 😊
+یه کلمه از مادر عروس 😑به حر حال من میخوام برم دفتر مدیر
÷همینو راست بگیر برو ... سر در اتا قارو بخون بهش میرسی . هوپ بیا بریم الان زنگ میخوره ...و را هشو کشید و رفت ..جی هوپم با عجله دست منو گرفت و برام ارزوی موفقیت کرد و مثل سگا دمبال شوگا پرواز کرد ( عاشق این جمله شدم . البت با عرض پوزش از هوپی😂❤)
خب حالا ک فکرشو میکنم من این اخریا فقط با دخترا خوابیدم و با کمال میل کله گوجه ای رو زیرم می پذیرم . واقعا دوس دارم روشو کم کنم ... بچه ی احمق .. با این افکار خودمو جلوی دفتر مدیر رسوندمو رفتم داخل ...*******************
بچه ها اونجا هایی ک علامت +×÷* یا هر چیز دیگه ای نداره ولی داره حرف میزنه یعنی داره با خودش فکر میکنه ... ادامه ی این رمانو بعد نظر هاتون مینویسم ...
از نظر هاتونم تو نوشتن رمان کمک میگیرم 😘😚😙❤
ŞİMDİ OKUDUĞUN
mask :)
RastgeleJk : مگه دوسش نداشتی ؟ v : من از عوضی های دورو متنفرم !! **************** Su : مگه ازش بدت نمیومد ؟ Ji : ...