صبح باساعت گوشی ام بلندشدم سریع ی دوش گرفتم و ی پیراهن سورمه ای با شلوار جذبی بارنگ سفید پوشیدم
تاکسی کردم و تا رسیدن ماشین سعی کردم تمرین های حافظه ام را انجام بدم .
_ممنون
از تاکسی پیدا شدم و نفس عمیقی کشیدم و رفتم داخل اول حضورمو با امضاء وارد کردم و رفتم توی دفترم برنامه کاری ام روی میز بود برداشتم . مطالعه کردم مهم ترین کار امروزم عکس برداری از ماشین جدید شرکت بود .کارای اولیه رو کردم و دروببنم رو چک کردم
خواستم اب بخورم ک یاد قانون ها افتادم
کرم عظیمی منو قلقلک داد تا اقای زهرمار رو دست بندازم
به
سریع لیوانم رو برداشتم و رفتم طرف در اتاق اقای کیم در زدم بعد چند دقیقه
--میتونی بیای داخل
همونجا خشکم زد دوسن جیمین اینجاست
-خوب شد امدی اقای مین این عکاس جدید شرکت
+جوئن جونگ کوک
0-0_شماهمو میشناسید
+اره دیروز و دوست جیمینه همون ک دعوت کردیم ب کلوب
یهو ی نیشخند ترسناک روی لب های کیم ظاهر شد.
-کارت چی بود؟
امدم بگم اب بخورم؟
-نه بریزش دور
باش یهو تمام اب رو ریختم توصورتش و گفتم خود گفتی همه چی باید مال من باشه
زبونش بند امده بود
-بریدددددددد تو پیستتتتتتتت
چشم قربان
درو اروم بستم و رفتم توی پیست
ماشین جدید واقعا سریع بود من واسه دست گرمی چند تا عکس گرفتم
نممیدونم چی شد ک با پیاده شدن راننده ماشین سر درد بدی گرفتم همون موقع کیم خیس شده وارد شد(منحرفا)
عکسای زیادی گرفتم و نزدیک ظهر بود ک گفت میتونم برم.
----------------اگه اگه فقط بخاطر
+اروم باش بریم ولی همش تقصیر خودت بود
---------
ی دوش گرفتم و حاظرشدم رفتم بطرف کلوب شراب های قرمز
تا وارد شدم چشمم به...................
------------------------------------------
چطوربود؟
ممنون ک کامنت میدین
واییییی اون سیتاره پایین صفحه رو نگاه کنید چ برقی میزنه میشه برام بزنید؟
دوستون دارم خیییییییلیییییییییییی اگه نظری برای پارت بعد دارید خوشحال میشم بدونم و اگه شد بنویسمش
YOU ARE READING
v4
Non-Fictionداستان پسری هست که بخاطر دوست صمیمیش وارد رابطه ای میشه ک کم کم با عشق همراه میشه