جیمین متوجه جین شد که لبخند به لب سمت پذیرش میومد قطعا اون رو دیده بود اما الان جیمین آمادگی روبه رو شدن با جین رو نداشت نه تنها جین بلکه یونگی هم همینطور! جیمین خیلی خوب یادش بود که دیشب چطور دهن لقی کرده بود و درباره جونگکوک همه چیز رو لو داده بود
جین: جیمینا
جیمین سریع گفت: اوه هیونگ
به برگه لیست بیمارهاش اشاره کرد
جیمین: بیمارام منتظرن بعدا میبینمت!
جین متعجب به جیمین که با عجله دور میشد زل زد
جین: واقعا فکر میکنه میتونه با این روش از شر من خلاص بشه؟
یونگی: کی؟ جیمین؟
جین نگاه از جیمین گرفت و به یونگی که کنارش بود نگاهی انداخت
جین: آ؟ آهان آره
یونگی سرش رو تکون داد
یونگی: بهتره بهش یکم زمان بدیم
جین سرش رو تکون داد
جین: تا سر شب چطوره؟
یونگی لبخند دندون نمای بانمکی زد
یونگی: زیاد نیست؟*
تهیونگ با دیدن یونگی ابرویی بالا داد، یونگی سعی کرد تغییری توی رفتارش نده و طبق عادتش به عنوان خوشامدگویی به بیمارش لبخند زد، صبح وقتی توی لیست بیمارهاش اسم تهیونگ رو دید حسابی تعجب کرد ولی تعجبش بخاطر سلبریتی بودن تهیونگ نبود چرا که سلبریتی های زیادی بیمارش بودن اما واقعیت اینکه تهیونگ دوست جونگکوک بود و حالا اون راز بین جیمین و جونگکوک رو میدونست اذیتش میکرد
یونگی: تهیونگ شی!
یونگی به صندلی روبه روی میزش اشاره کرد تا تهیونگ بشینه که تهیونگ متعجب گفت: تو دکتری؟!
یونگی لحظه ای لبخندش وا رفت ولی خودش رو جمع کرد تا جواب بده که تهیونگ سریع گفت: آهااا آره دوست جیمین بودی! جیمین هم دکتره! جونگکوک بهم گفته بود
«جونگکوک!؟» یونگی یاد حال بد جیمین افتاد اما سرش رو تکون داد و نخواست با فکر به جونگکوک و جیمین و سوالایی که توی ذهنش اذیتش میکرد تمرکزش رو از کار اصلیش دور کنه پس خلاصه و کوتاه اما این بار جدی جواب داد
یونگی: درسته!
یونگی بی توجه به تهیونگ که بنظر متوجه تغییر رفتار یونگی شده بود به برگه های مشخصات پزشکی تهیونگ نگاه کرد و گفت: مچ پاتون مشکل داره! میشه توضیح بدید دقیقا چه مشکلی دارید
تهیونگ نفس کلافه ای کشید و توی راحت ترین حالت ممکن روی صندلی ولو شد، یونگی نگاه کوتاه اما غافلگیر از این همه راحتی تهیونگ بهش انداخت معمولا افراد معروف حفظ ظاهر میکنن اما تهیونگ انگار براش مهم نبود! یا شاید چون قبلا یونگی رو دیده بود اینقدر بی خیال بود!؟
تهیونگ: وقتی فعالیت زیاد دارم یا تند راه میرم ورم میکنه و دردش شروع میشه
یونگی سرش رو تکون داد
یونگی: میتونم یه نگاهی بهش بندازم؟
تهیونگ سرش رو تکون داد و کفشش رو در آورد
تهیونگ: ورم داشت مسکن استفاده کردم
یونگی جلوی تهیونگ زانو زد و ساق پای تهیونگ رو با احتیاط بلند کرد و روی پای خودش گذاشت تا با دقت معاینش کنه
تهیونگ به پاش که روی ران یونگی بود متعجب نگاه کرد و چند بار پلک زد
تهیونگ: همه مریضاتو اینجوری معاینه میکنی؟
یونگی نگاه سوالی به تهیونگ انداخت
یونگی: چطوری؟
تهیونگ به پاش اشاره کرد «زیادی جنتلمنی!» نفس عمیقی کشید و گفت: هیچی
یونگی ابرویی بالا داد و نگاهش رو باز به مچ پای تهیونگ انداخت که هنوز کمی ورم داشت آروم دستش رو روی قسمت های ورم کرده فشار داد، تهیونگ از درد چشمهاش رو بست
یونگی: درد داری؟
تهیونگ عصبی چشمهاش رو باز کرد و گفت: معلومه درد دارم نمیبینی جای انگشتات سرخ شده؟
یونگی نفس کلافه ای کشید و نگاه نه چندان مهربونی به تهیونگ انداخت
یونگی: من سعی میکنم مچ پاتو اذیت نکنم! نمیبینی؟ این بخشی از معاینست باید مطمعن بشم مشکلت جدی نیست!
تهیونگ سرفه ای کرد تا اوضاع رو جمع و جور کنه!
یونگی نگاه دقیقتری انداخت و بلخره پای تهیونگ رو روی کفشش گذاشت تا راحت تر کفشش رو بپوشه و خودش برگشت سر جاش
یونگی: بهتره یه عکس ازش بندازیم تا مطمعن بشیم مشکل جدی نیست
تهیونگ کفشش رو پاش کرد و پوزخند زد
تهیونگ: من پابو نیستم! داری به جدی بودن قضیه اشاره میکنی تا بعدا غافلگیر نشم! بگو چمه!
یونگی نفس کلافه ای کشید و جدی گفت: تو دکتری یا من؟ من هنوز تشخیص ندادم مشکلت چیه پس بزار کارمو بکنم! به منشی میسپارم تا ملاقات بعدیمونو هماهنگ کنه
تهیونگ ناباور پوزخند زد
تهیونگ: واو! دست کمی از اون دوستت نداری!
یونگی سوالی با چشمای ریز سرش رو تکون داد
یونگی: من نمیخوام بحثش رو باز کنم ولی الان که اصرار داری باید بگم بهتره از دوست من دور بمونی هم تو هم اون دوستت جونگکوک!
تهیونگ خنده عصبی کرد
تهیونگ: چینجا؟ فکر کردی من از اون سلبریتیاییم که میرن دنبال کیسای ارزونی مثل دوستت؟ دوست تو به من هیچ ربطی نداره از اونجایی که به دوست من هیچ ربطی نداره
یونگی عصبی گفت: مراقب حرفات باش کیم تهیونگ! من به کسی اجازه نمیدم درباره دوست من اینجوری بد صحبت کنه! مخصوصا کسی که دوستش با احساسات و زندگی دوست من بازی کرده
تهیونگ گیج گفت: بازی با احساسات و زندگی؟ کی؟ جونگکوک؟
یونگی پوزخند زد
یونگی: بنظر اونقدرا به دوستت نزدیک نیستی که بهت بگه چه بلایی سر جیمین آورده!
تهیونگ عصبی از بین دندوناش غرید
تهیونگ: مراقب حرفات باش دکتر
یونگی پوزخند زد، تهیونگ بلند شد و عصبانی سمت در رفت که درد بدی توی مچ پاش پیچید و باعث شد نتونه روی پاش بایسته! قبل از اینکه تعادلش بهم بخوره و بیفته، دستای یونگی کمرش رو محکم گرفت
تهیونگ متعجب به یونگی که نگران بود نگاه کرد، اگر اون جای یونگی بود بعد از این مکالمه حتما میزاشت بخوره زمین و بعدش کلی میخندید ولی یونگی نگران بود! قطعا چون دکتر بود! دکتری که نگران بیمارشه جدا از تمام مشکلات! تهیونگ لبخند قشنگی زد که باعث شد یونگی گیج نگاهش کنه
تهیونگ: تو دکتر خوبی هستی یونگی شی!
یونگی سرش رو تکون داد و گفت: میدونم!
تهیونگ خندید و به در اشاره کرد
یونگی: کمکت میکنم
تهیونگ لبخند مستطیلی قشنگی زد
تهیونگ: بهتره خودم یه جوری برم نمیخوام بعدا عکسام با دکترم درحالی که کمرمو با دو دست سفت چسبیده تو فضای مجازی دست به دست بشه
یونگی به دستاش نگاه کرد و سریع اونها رو عقب کشید و زیر لب زمزمه کرد
یونگی: برای اینا نزدیکی دوتا مردم غیر عادیه!
تهیونگ نتونست حرف یونگی رو نشنیده بگیره و خندید
تهیونگ: معلومه که عادی نیست وقتی من یه بایسکشوالم!
یونگی با چشمای گردش چندبار پلک زد
یونگی: تو هم!
تهیونگ متوجه اشاره یونگی به جونگکوک شد و گفت: یه جورایی! در هر حال بعدا میبینمت یونگی شی!
یونگی سرش رو تکون داد و تهیونگ با لبخند اتاق رو ترک کرد
YOU ARE READING
Unwanted love
Fanfictionجیمین یه دکتر موفق کاملا استریته (خودش اینجوری میگه) و از گی ها بدش میاد و عاشق دوست دخترشه! کوکی برادر جدید جیمین! یه خواننده گی موفق و خیلی تخس که میاد میشه بلای جون جیمین و تمام برنامه هاش رو بهم میریزه :) (این فیک دیگه توی تو پیج اینستا آپ نمیش...