-اوه کامان جید! یعنی میخوای بگی اون دری وریارو به این ترجیح میدی؟
جید وسط راهرو ایستاد و دستهاش رو روی صورتش کشید، نمیدونست چطور به اون پسر حالی کنه که اجازه ی انتشار هر خبری رو نداره.
-داری از اینکه استخدامت کردم پشیمونم میکنی عسلم!
-جید... لطفا یه بار دیگه بخونش!
-صدبار دیگه ام بخونم نمیتونم منتشرش کنم!لحنت بیش از حد تنده! دوره ی انتخاباته ما نمیتونیم انقد سمت یه حزب جبهه بگیریم، هزار بار بهت گفتم این خبرگذاری هیچ جهتی نداره! اگه میخوای این چاپ شه باید معادل همینو برای حزب مقابلش پیدا کنی با سند و مدرک و تا دو روز مونده به انتخابات بذاریش رو میز من... حرف اخرم همینه!
جید با جدیتی که تا الان حفظش کرده بود گفت و نگاه "دیگه ادامه نده" ی معروفش رو نثار پسر کرد و برگه ی توی دستش رو روی سینه ی پسر فشرد و به سمتش اتاق شیشه ایش راه افتاد.
-خدایا!
پسر نالید و خودش رو روی یکی از دیوار های کوتاه سالن که اتاقک نویسنده هارو از هم جدا میکرد انداخت و لب و لوچه اش رو روبه صاحب اتاقک اویزون کرد.
-دیدی بازم نذاشت بفرستمش برا چاپ هری؟
-همه چیزو شنیدم!
هری با خنده گفت و عینکش رو روی چشمش جا به جا کرد و انگشت هاش رو روی کیبورد برگردوند.
-چرا نمیخوان حقیقتا رو منتشر کنن... مردم حق دارن بدونن!
-هرکاری یه عواقبی داره... جید نمیخواد کسی رو اینجا تو دردسر بندازه... چرا فقط کاری که بهت گفتو انجام نمیدی؟ یه چیزی که بشه گفت "این به اون در" ها؟
-اصلا مقالمو خوندی؟
-طرفدار سیاست نیستم زین!
هری گفت و از بالای عینکش به زین که لب و لوچه اش هنوز اویزون بود نگاهی انداخت و قلوپی از امریکانوی سرد شده اش خورد.
-پترسون قراره توی انتخابات شرکت کنه هری! ولی محض اطلاعت طبق خبرایی که بهم رسیده اون یه ادمه فاسده!
-از چه نوعش؟
هری با لبخند پرسید و زین اتیشی تر شد و صاف ایستاد و چشم هاش رو گرد کرد!
-از نوع عوضیش! استریپ کلاب های کلاس برای ادمای رده بالا با حق انتخابای بی انتها بین نژادا و رنگ پوستا و قد و وزنای مختلف برای آقایون؟! این همون کسیه که از قانونی شدن روسپی گری حمایت نکرد! الان میتونی بفهمی چرا، چون به نفعش نبود!
زین حق به جانب گفت و هری چشم هاش رو توی حدقه چرخوند و تمسخر امیز خندید.
-غیر قانونیه؟
YOU ARE READING
Between Us
Fanfictionراحت تر درگیر هرچیزی میشی اگه بیشتر ازش فرار کنی! از کجا میدونم؟ خوب میدونم چون من یه فراری ام!