~نامه شماره یک~سلام ماه گم شده من!
اینجا هوا هرروز سرد و سرد تر میشود اما برفی نمیبارد.روز ها کوتاه و شب های بی تو طولانی تر از قبل است.
میدانی!؟در این شب های سرد و در تنهایی به یاد آن زمان میافتم که در آغوشت گم میشدم و طعم بوسه هایت را دقیقه به دقیقه میچشیدم...چقدر آن زمان از نظرم دور میآید.
به یاد دارم؛در شب بیستم ماه دسامبر،هنگامی که هیچ جنبنده ای در خیابان ها نمیچرخید؛من و تو دست در دست هم خیابان را با قدم هایمان متر میکردیم و میگذشتیم.
خوب به یاد دارم،تو گاهی روی یخ های براق کف خیابان سر میخوردی و من میخندیدم؛یادت هست که خنده های مرا چه خواندی؟ زیبا ترین موسیقی شب های برفی..
آن زمان بود که برف دوباره شروع شد.همچون الماس های درخشانی که شهر را غرق خود میکرد.
حالا که فکر میکنم میفهمم تو از همه آنها براق تری...چشمانت را میگویم...همان موقع که با دیدن برف پر از برق شادمانی میشد و من آن قایق بی سرنشینی میشدم که در دریای عشقت بی هدایت به اطراف سر میخوردم.
زیبای من...دلم آن چنان تنگ توست که هر شب دردش از چشمانم سرازیر میشود.کاش زودتر بیایی و این دلتنگ بینوا را نجات دهی.
ستایش گر تو؛کیم جونگین
❅❅❅❅❅❅❅❅❅❅❅❅❅❅❅❅❅❅❅❅
~نامه شماره دو~معشوق شیرین من...
اینجا نیز به شدت سرد است.گه گاهی میلرزم؛اما نه از سرمای ابرهای بی برف..بلکه از سرمای نبود تو در آغوشم...
این سال های دوری به قدری تلخ بود که تنها یادآوری طعم لبان تو مرا از این تلخی کام نجات میدهد.
آه که چقدر دلتنگ آن بوسه های کوچیک و معصومانه و سرخی روی گونه های شکلاتی رنگت هستم.
منتظر روز کریسمس باش؛چرا که هدیه ای برای هردویمان دارم.
به یادت هست غروبی سرد در انتهای فصل پاییز سال ها قبل که بی هدف در خیابان قدم میزدیم!؟همان غروبی که احساساتم را نمایان کردم و تو به من اجازه عاشقی را دادی..!
یادت هست؟لبانت به خاطر اعتراف من از هم باز مانده بود.آن اولین بار بود که شراب سرخ لبانت را چشیدم.تا آخرین لحظه هم همان طعم را میداد...اکنون چه!؟نمیدانی چه شب ها اینکه کسی جز من بوسه ای از لبانت بچیند کابوسم بود.
قولی به من بده...قول بده تا روز کریسمس صبر کنی و بعد اگر خواستی لبانت را از من دریغ کنی...من هم قول میدم هدیه کریسمست را زودتر از موعد تحویل دهم.
منتظر جوابی مبنی بر قول تو هستم...اوه سهون
❅❅❅❅❅❅❅❅❅❅❅❅❅❅❅❅❅❅❅❅
~نامه شماره سه~مجنون من...
این خواسته ات مرا دوباره به گریه واداشت.
آخر ای ماه درخشان من...من حتی به خیال خود نمیتوانم کسی را جای تو بگذارم...تو آن چنان در قلب و مغزم حک شده ای که حتی تصور نبودنت در جای جای زندگی ام غیر ممکن است...من آنقدر دوستت دارم که کلمات زمان تحمل این حجم عشق به گریه می افتند.
خبری برایت دارم...کریسمس امسال دوباره در آن خیابانی خواهم بود که اولین بار به قلبم راه یافتی...آنجا برایم آنقدر مقدس است که هرسال و هرسال این زمان جدایی را آنجا سپری کردم..آه..آخر کی این جدایی پایان میابد و مرا از این غم و تاریکی نجات میدهی؟
کریسمس امسال هم مانند همه سال ها آرزویم تو هستی و تو....
در ارتباط با قولی که از من خواسته بودی...قول میدهم که کریسمس امسال که هیچ...من تا کریسمس هزاران سال دیگر هم برات بوسه تو منتظر خواهم بود...نگران نباش..!

YOU ARE READING
Christmas Day Letter
Fanfiction↬Genre : Romance , Drama ↬Author : Shadow ↬Couple : Sekai ↬Type : One Shot ❅2019 December 31 ❊نامه هایی در روز کریسمس...