پارت 32

1.3K 264 19
                                    


ون چینگ
"اره اگه چهرش شبیه تو نبود نمونه کوچیک لان وانگجی مشید"
وی ووشیان
"اره"
ون نینگ قرقاول ها رو یه اویزون کرد و گفت
"همه 4 قوم توی اسکله جمع شدن مراقب باش"
وی ووشیان
"باشه ممنون"
ون چینگ
"ولی عجیب بود جیانگ فنگمیان دنبالت نیومد"
وی ووشیان
"اره این برای منم سواله."
ون چینگ
"حالا بیخیال کم کم باید برای فردا همه چی رو اماده کنیم"
وی ووشیان از جاش بلند شد میرم برای یوئه فِن یه چیزی بگیرم برای ایوان هم یه چیزی میگیرم"
ون چینگ  به حلقه توی دست وی ووشیان نگاه کرد و بعد گفت
"باشه مراقب باش"
وی ووشیان دستی تکون داد
"هستم"
و به سمت جاده ای که به سمت شهر میرفت حرکت کرد
ون چینگ
"به روی خودش نمیاره ولی معلومه دلتنگشه"
ون نینگ
"نمیتونه بازم بره دیدنش؟"
ون چینگ سری به نشانه نه تکون داد
"میگفت اگه یه بار دیگه ببینش نمیتونه ازش جدا بشه"
ون نینگ سری تکون داد و چیزی نگفت.
سر راه وی ووشیان با ون رو برخورد کرد.
ون رو به وی ووشیان نگاه کرد
"کجا میری بانو وی؟"
وی ووشیان لبخندی زد وگفت
"میرم کادو برای اون دوتا وروجک بگیرم"
ون رو
"منم بیام؟"
وی ووشیان
"نه خودم میرم و بر میگردم"
ون رو
"پس مراقب باشید جدیدا شایعات نه چندان جالبی پیچیده"
وی ووشیان
"نگران نباش هواسم هست"
ون رو
"میدونم قوی ولی بازم میگم مراقب باش تو یه زنی"
وی ووشیان تو دلش خنده ای به ون رو کرد و بعد گفت
"باشه من دیگه میرم"
ون رو
"به سلامت"
وی ووشیان از ون رو جدا شد و به راهش ادامه داد.
به اسمون نگاه کرد هوا عالی بود
"امیدوارم فردا هم اینطوری هوا خوب باشه"
در جای دیگه......
جیانگ چنگ کنار لان شیچن نشسته بود؛ جیانگ چنگ با غرغر ارومی گفت
"چرا دارن از این روش مزخرف و شیطانی استفاده میکنن"
لان شیچن
"به نفعشون هستش و مردم عادی زیاد شک نمیکنه"
جیانگ چنگ
"باید زودتر حلش کنیم"
لان شیچن
"خبری نشده؟"
جیانگ چنگ متوجه منظور لان شیچن شد و گفت
"نه اب شده رفته توی زمین نگرانم اون موقع ون روهان بلایی سرش اورده باشه"
لان شیچن
"شک دارم اگه بلایی سرش اورده باشه اگه اورده بود رییس قوم جیانگ بهمون میگفت"
جیانگ چنگ اخمی کرد
"چرا نمیگه و دنبالش نیست این منو گیج میکنه"
لان شیچن
"یه احتمال هست"
جیانگ چنگ
"چی؟"
لان شیچن اخمی که ازش بعید بود کرد وگفت
"مگر این که اون مرده باشه"

عاشقت شدم Où les histoires vivent. Découvrez maintenant