[ part 1 ]

3.6K 309 111
                                    

نوشته و هشدار نویسنده :

سلام به همه. از زمانی که بیبی‌دال رو تموم کردم، به خاطر کامنت هایی که در طول داستان گرفتم تصمیم گرفتم که یه هشدار اینجا بذارم.

بعضی ها ممکنه یه سری مشکل با یکی از کاراکتر های اصلی پیدا کنن، هری، به خاطر بد رفتاریش در اول داستان. ممکنه بعضی ها این رو به عنوان یه تجاوز جنسی تلقی کنن. من فقط شروع کردم راجب یکی از کینکی ترین فانتزی هام بنویسم. پس حدس میزنم این منو به یه منحرف گنده تبدیل کنه. =)

من عاشق بیبی هریم هستم و فکر میکنم بیشتر از هر کس دیگه ای میفهممش. و البته مردم رو هم درک میکنم. پس خوندن این داستان با ریسک خودتونه.

سلام ریدرهای قدیمی و وفادار. امیدوارم از این مسیر لذت برده باشید. و به تمام ریدر های جدید، به همه شما هشدار داده شده. اوقات خوبی داشته باشید و امیدوارم همتون رو در آخر داستان ملاقات کنم!

ادیت : جدی میگم اگه از dub con [ رابطه جنسی که رضایت طرفین توش مشخص و واضح نیست ] خوشتون نمیاد پس این داستان رو نخونید. بعضی ها ممکنه این رو dub con ندونن. من نمیدونم.

حالا میتونید داستان رو شروع کنید :) ...


*************

کرواتم رو توی بازتابم روی در آسانسور درست کردم و چک کردم تا مطمئن بشم چیزی لای دندون هام باقی نمونده باشه. از وقتی که آپارتمانمو ترک کردم، هردوتارو تقریباً بیست دفعه انجام دادم. واسه این مصاحبه شغلی خیلی اضطراب دارم و میخوام تا جایی که ممکنه، خوب به نظر برسم.

هری استایلز توی عکساش با ابهت و ترسناک به نظر میرسه. و من نمیدونم اون توی زندگی واقعی چجوری به نظر میاد. حدس میزنم از اون مدل آدمایی باشه که وقتی وارد یه جمعی میشه کنترل جمع رو به دست میگیره ... اوه البته که اینطوره.

اون صاحب برجی که الان توش هستم و املاک دیگه ای در سرتاسر شهر هست. حتی مالک ساختمان آپارتمان کوچیک و کم ارزش من هم هست. البته این چیزیه که همسایه ام وقتی بهش گفتم به عنوان دستیار شخصی هری استایلز مصاحبه شغلی دارم بهم گفت.

من واقعا مردد بودم که به این مصاحبه شغلی بیام یا نه. یک هفته کامل به نیومدن فکر کردم ولی در نهایت هیچ کاری نکردم. اون دعوتنامه رو نگه داشتم و دارم به مصاحبه میرم.

حتی نمیدونم چرا اون مرد با این مصاحبه موافقت کرده. من از دانشگاه انصراف دادم و هیچ تجربه ای هم در زمینه دستیار شخصی بودن ندارم.

من دوستی دارم که آشنای پسر عموش با آقای استایلز ارتباط داره، پس دقیقا نمیتونم بگم که با پارتی بازی اینجام؛ اونا فقط اسم من رو دادن و چند هفته بعدش هم من یه تماس تلفنی از دفتر کار هری استایلز دریافت کردم.

baby doll  |  Persion LsWhere stories live. Discover now