♤ 35 ♤

1K 302 244
                                    

Maybe sometimes you have to stop trying .

شاید , گاهی باید دست از تلاش کردن برداری .


................


به آدمهای رو به روش نگاه کرد , کسایی که بعد دستگیری مورگن مثل برگ هایی توی دست باد سرگردان بودن

هرکدوم از اونها میتونستن وفادارترین و در عین حال فرصت طلب ترین کسی باشن که تا به حال دیدی

این قدرته که مشخص میکنه کمیت افراد اطرافت چقدر خواهد بود اما کیفیت ! کی میتونه تضمینش کنه ?

:چرا دوباره جمع شدیم اینجا ?

یکی از مرد های کت شلواری که سنش به چهل و پنج سال میخورد روشو از ادوارد گرفت و به بقیه نگاه کرد در حالیکه دستی در جیب و مشروبی در دست دیگه اش داشت

ادوارد که متوجه شد همه ی اونها دیگه حواسشون پی نوشیدن و حرف های بی سرو ته نیست لبخندی زد و کمی روی صندلیش جا به جا شد

:دلیل اینکه چند ساعته روی این صندلی رو به روتون نشستم این بود که یکیتون خسته بشه و یه حرفی بزنه ...حوصله اتون سر رفته?

همه بدون استثنا بهش خیره شدن هیچ کس توی اون تالار نبود که ندونه وقتی همه چیز داره اینطور و با این کلمات جلو میره اوضاع اصلا خوب نیست
برعکس جلسه ای که با هری استایلز که خوب پیش رفت و همیشه با لحن جدی خودشو نشون میداد و سلطنت بی چون چراش و به گوش همه گوشواره کرد
ادوارد روی دیگه ی سکه بود , ساده در عین حال پیچیده , پراز لبخند در عین حال تلخ به چشم هات نگاه میکرد و اونقدر بخودش مطمئن بود که گاهی بدون دادن اجازه ای برای دفاع کارتو تموم میکرد .

:خوبه خوبه مثل اینکه همه متوجه شدین باید توجه کنین , جالبه بدونین که مورگن نمرده فقط رفته زندان ... جالب ترش اینه که دخترش از اول رئیس تشکیلاتش بود نه خودش

نگاهی به همون مرد که چند لحظه پیش حرف زد کرد

:گوستاو نکنه دیروز تو ولخرجی افتادی و جشن هم گرفتی ? هه ... به هر حال من اینجا نیستم تا بگم کی رئیسه

کمی مکس کرد و صورتش پر از هر حسی بود جز لبخند چند لحظه ی قبل

:اومدم تا مثل کریستال واضح و روشن بهتون بگم قدرت استایلزا مثل مورگن نیست که وقتی یکی بهش حمله کرد آدمهای دورو برش برن تو جناح رقیب , خودشونو مثل موش پشت قدرت تازه پنهان کنن

ابروهاشو بالا برد و لباشو بهم فشار داد

:یکی یکی ...دونه به دونه دم های کوچیکتونو میگیرم و به سیم برق اویزونتون میکنم .... این مثال همیشه موش هارو ترسوند شما رو نترسوند ?

دستشو به دسته ی صندلی زد و بهش نگاه کرد

:جیک

همه به جیک نگاه کردن که کنار در بزرگ تالار ایستاده بود و با شنیدن صدای ادوارد در هارو از هم باز کرد

LET ME FOLLOWWhere stories live. Discover now