چنتا خاطره میخوام تعریف کنم
چار سال پیش دختر همسایه بالاییمون خودکشی کرد خودشو انداخ تو حیاط پشتی ما
ماعم بیرون بودیم برگشتیم دیدیم در خونه رو شکوندن شیشه رو شکوندن ک برن نجاتش بدن دوچرخه عزیز منو انداختن ی طرف فقط چون اون کصکشو نجات بدن عاخرسرم زنده موند عاخه کی از طبقه دوم خودشو ب امید مردن میندازه میرفتی س چار طبقه بالاتر خو کصخل بعد ای همه جا دقیقا اندازه گیری کرد وسط خونه زندگی ما ان لششو فرود بیاد(وی بی توجه ب دختر وسط حیاط ک معلوم است زنده است یا ن ب سمت دوچرخه دوییده و ب آتش نشانان چش غره رفته است)
پ.ن:انقدرام بی احساس نیستم معلوم بود دختره جلب توجه میخواسبچه بودم دغدغم(؟)این بود چرا برا پسرخاله نوزادم دندون نمیخرن|:
قوبیا مه دارم بالای کوه بودیم با ماشین مه گرف از ترس وسط جاده پیاده شدم مجبورشون کردم س ساعت وایسیم تا مه بهتر شه(سرعت ماشین 0.01 کیلومتر در سال بود نمردم/:)
شیش سالم بود ی دوست داشتم ک هروخ دوتایی تنها بودیم میزدمش(سادیسم)دو سال پیش آدرسشونو پیدا کردیم رفتیم پیششون بزرگتر و عاقلتر شده بود نگاهش عرق شرممو در آورده بود
ی سال سیزده بدر با کلی بدبختی با پسرداییم آتیش درست کردم عین آتیش خونه های سلطنتی گود بود سنگم دایره ای دورش چیدیم رفتیم ناهار خوردیم برگشنیم دیدیم ی کونیعی داره روش کباب درس میکنه و منو پسرداییم ب یک مرد بالغ فحشای جدید آموزش دادیم
از خون بدم میاد کلاس پنجم از طرف مدرسه رفتیم بیمارستان غش کردم ریدم ب در اون روزمون
پ.ن:کلا دس ب غشم خوبه ی بارم گرمازده شدم وسط خیابکن غش کردم مامانم زنگ زد 115 زنه گف ببرش بیمارستان و مامانم عین خودم ب زنه فحش جدید یاد داد ی هفته پیشم صبح بیدار شدم سرم گیج میرف رفتم پیش مامانم گف چرا رنگت پریده دوباره قیام کردم و غش کردم
پ.ن2:چیزیم نی فق کمبود خون و کاسیم و تمامی ویتامینها
پ.ن3:رو ب قبلماین یکی خنده دار نی ولی بهترین خاطرمه من ی گی بار فاکی با کسایی ک یکم از پنجرش معلوم بودنو از نزدییککککک دیدممممممممممم