29

558 102 51
                                    

طبق قرار هميشگيشون روز هاي سه شنبه و پنج شنبه درست كردن صبحونه به عهده كريس بود
و ديشب قبل از خواب به تام قول داد كه يه پنكيك درست كنه كه شبيه صورت تام باشه!
زيبا و خوردني .
تام اولش خنديد و باور نكرد
ولي كريس بهش قول داد كه فردا قراره خوشمزه ترين پنكيك عمرش رو بخوره .

كريس دست از فكر كردن برداشت و ماهيتابه رو گذاشت رو گاز
و محتويات داخل ظرف رو ريخت تو ماهيتابه .

اون عادت داشت از لحظات خوبي كه با تام داره فيلم بگيره تا زمان هايي كه جفتشون بيكارن با هم اين فيلم هاي خاطره انگيز رو ببينن.

كريس گوشيش رو برداشت و با دست راستش كه ازاد بود بلوبري هاي خوشمزه رو گذاشت روي مايع پنكيك
و شروع كرد به فيلمبرداري .

كريس:خوووب،حالا پنج تا بلوبري رو به جاي لبخندش ميزارم
از كوچيك به بزرگ ،مثل نيشخند هاي بامزه تام،
اوه! تا يادم نرفته چشماش رو هم بزارم !
عااام خوووب يكي بزرگتره ولي عيبي نداره وقتي كامل بپزه يكسان ميشن ،خيلي سفيد و بامزه اس !مثل خود تام .

كريس:خوووب،حالا پنج تا بلوبري رو به جاي لبخندش ميزارم از كوچيك به بزرگ ،مثل نيشخند هاي بامزه تام،اوه! تا يادم نرفته چشماش رو هم بزارم !عااام خوووب يكي بزرگتره ولي عيبي نداره وقتي كامل بپزه يكسان ميشن ،خيلي سفيد و بامزه اس !مثل خود تام

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

در همين زمان تام تو سرويس مشغول اصلاح كردن صورتش بود
و ميتونست بوي شيرين و دلنشين پنكيك رو حس كنه.

حوله رو برداشت و صورتش رو خشك كرد و از سرويس بيرون اومد و خودش رو براي سوپرايز جالب كريس اماده كرد
ولي واقعا نميدونست كه قراره با چي روبه رو بشه !

كريس در يه ظرف ديگه رو گذاشته بود روي ماهيتابه تا بلوبري ها حسابي پخته بشن ، چند دقيقه بعد در ماهيتابه رو برداشت و تا حدي كه صداش به گوش تام كه تو طبقه بالا بود نرسه جيغ زد ...و گوشي از دستش افتاد.

كريس سريع خم شد و گوشي رو برداشت كريس:لعنتييي نهههه!اصلا قرار نبود از تام تبديل به لوكي بشي!لعنتييي من با تو هيولا چيكار كنم!الان مياد پايين و دسته گلم رو ميبينه،واييي اومد!

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

كريس سريع خم شد و گوشي رو برداشت
كريس:لعنتييي نهههه!اصلا قرار نبود از تام تبديل به لوكي بشي!
لعنتييي من با تو هيولا چيكار كنم!الان مياد پايين و دسته گلم رو ميبينه،واييي اومد!

صداي قدم هاي اروم و سبك تام به گوش كريس رسيد و
كريس سريعا برگشت سمت تام و دستش رو گذاشت رو لبه هاي گاز و لبخند بزرگي زد
كريس:صبح بخير لاو!
تام موهاي نم دارش رو به بالا هدايت كرد و گونه هاش با ديدن بالاتنه لخت كريس رنگ گرفتن
تام اين قدرت رو داشت كه با چشماش بخنده و اين رو كريس ميتونست بفهمه
تام:صبح بخير ماي سان شاين!هوووم بوي پنكيكت كل خونه رو پر كرده!ببينم چي درست كردي؟
كريس با اين جمله چشماش گرد شد و يادش افتاد كه يه هيولا پشتشه...پشت كله اش رو لمس كرد و خنديد
كريس:عااام همچينم كار خاصي نكردم !
تام:كامان كريس! نفس كشيدنت هم براي من با ارزشه
كريس لبخند عميق تري زد و چشماش به شكل يه خط در اومدن
تام اومد جلوتر و لپ هاي كريس رو بين انگشت هاش گرفت و با لذت كشيدشون و بوسشون كرد
كريس دستاي عضله ايي و ورزيده اش رو دور كمر تام حلقه كرد و خواست تام رو از اون هيولا تو ماهيتابه دور كنه كه تام مانع شد
تام:پس پنكيكم چي ؟!
كريس:براي صبحونه ميتونيم بريم بيرون !
تام:ولي من دستپخت تورو ترجيح ميدم .كريس برو كنار!
كريس خواست مقاومت كنه كه تام با خنده از زير دستش در رفت و روبه روي گاز متوقف شد و به پنكيك خيره شد ...

كريس اروم اومد جلو و كنار تام ايستاد و دستش رو روي لپش كشيد.
تام يه نگاه به پنكيك كرد و بعد يه نگاه به كريس كرد
دست كم سه بار به كريس و پنكيك نگاه كرد...
تام:عااام...اين!
كريس:ميدونم.
تام:خوب ...اين...
كريس:ميدونم.
تام:اين...معركه اس!كريس،حرف نداره!

كريس اولش به گوش هاي خودش شك كرد!
چي شد!تام خوشش اومد؟

كريس:داري شوخي ميكني باهام؟
تام بشقاب و كفگير رو برداشت
تام:معلومه كه نه!من عاشق اين صورتكم شدم بازم ازشون درست كن هاني،واهاااييي چه بوي خوبي هم داره !

كريس تو دلش خداروشكر كرد كه تام خوشش اومده و به دنبالش رفت و روي صندلي نشست
و در كمال ارامش صبحونه اشون رو خوردن.

fun time with avengers 1 (complete✔️)Where stories live. Discover now