baby : I love you dady

2.7K 283 25
                                    


بکهیون با آه از سر لذتش که تو تمام بدنش داشت منتقل می شد از روی صندلی بلند شد و رفت سمت مشتری جدید
بکهیون سعی کرد لرزشی توی صداش نداشته باشه که تقریبا موفق هم شد لبخندی زد
از همون لبخندا که دل  همه ی دخترای خوشگل و با کون گنده رو میبرد که متاسفانه برای بکهیون هیچ جذابیتی نداشت

(منظور بدی ندارم فقط دارم از دیدگاه یه گی میگم پس فوش بهم ندید خواهشن مرسی اه/:)
" چی میل دارین؟"
دختره چشمی نازک کرد و با ادا و عشوه موهاش پشت که گوشش انداخت با حالت چندش آوری ملچ و مولوچی که فقط خود اون دختر فکر می کرد خیلی کیوته گفت
" هوممممم خودت تو منو نیستی هیف شد اما یه اسپرسو می خوام لطفا
بدم نمیشه خودت و بزاری تو منو"

و دختر جمله آخرش و زمزمه کرد اما به گوش های بکهیون رسید

"بله لطفا بشیند تا چند دقیقه دیگه آماده میشه "

بکهیون وقتی برگشت و پشتش و کرد به دختر عقی زد و قیافه اش جمع کرد

"یه وقت کونت و آب نبره ......آههه!!"

با لرزش شدید ویبراتور درونش یهو آهی کوتاهی از سر لذت کرد

رفت سراغ کارش و وقتی اسپرسو آماده شد گذاشتش رو میز به کیونکسو اشاره کرد که ببره پیش اون دختره.....اهم
بکهیون مشغول کارش بود وقتی یه خورده خلوت شد تونست یه خورده به فکر ویبراتور و خود بدبختش بکنه از صبح تا حالا داشت خودشو فحش بارون می کرد آخه چرا باید صبح کله صحر بایه هیون سیخ شده رو به رو می شد؟؟
'خاک بر سرت بکهیون که خوابای خیس خیس میبینی احمق کی انقدر پورن میبینه تو رکورد و شکوندی کودن بشین قهوت و درست کن بپا شست پات نره تو چشت '
پیامی از طرف کای دریافت کرد آهی کشید راست می  گفت خدایی خیلی پورن میدید لپتابش به جای فیلم کمدی و ترسناک شده بود پورن یا مثلا به جای آهنگ شده بود صدای ضبت شده ی آه و ناله یه بنده خداهایی/:
تو همین فکرا بود که با صدای بم و خش داری سرش اورد بالا و ....فاک بکهیون می تونست بگه که دیگه ویبراتور داخل کونش و حس نمی کرد
" من یه قهوه می خوام با کیک شکلاتی تلخ"
بکهیون آب دهنش قورت داد و با یه "بله بفرمایید بشینید الان براتون آماده می کنم " به رفتن مرد خوش هیکل و اون قیافه جذابش خیره شد بکهیون می تونست سر 100 دلار شرت ببنده که حتی اون غول لای پای اون مرد هم قیافه خیره کننده ای داره بکهیون رفت سراغ کارش وقتی قهوه رو درست کرد رفت سمت خامه رو قهوه ریخت اصلا حواسش نبود وقتی کارش تموم شد با شکلی که درست کرده بود پشماش ریخت به خودش تشر زد
'تو کی بیون انقدر هنرمند شدی خودت خبر نداشتی'
به دیکی که وسط قهوه کیشیده بود نگاه کرد سریع اونو هم زد و یه گوشه گذاشت و دوباره رفت سراغ یکی دیگه و اصلا متوجه نیشخند اون مرد خوش هیکل که داشت نگاهش می کرد نشد
'حتما اون فاکر خوبیه ولی خدایی چقدر قیافش آشناس مطمئنم یه جا دیدمش!!'

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Sep 12, 2023 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

👑baby boy👑 Where stories live. Discover now