Full Part

1.2K 218 25
                                    


"مدل، ترانه سرا و بازيگر چانيول، پس از تقريبا سه سال وقفه دوباره با يك فيلم جديد بازگشت.
طرفداران زيادی در شبكه هاي اجتماعي در موردش صحبت ميكنن و بی نهايت خوشحال هستن كه بالاخره ارتيست مورد علاقشون برگشته.
گزارش شده كه دليل وقفه طولاني اين هنرمند رابطه شكست خورده خود با بازيگر، خوانند و ترانه سرا بيون بك.."

×"اين چهارمين باريه كه داري نگاهش ميكنی بك. چي ميخوای از توش در بياری؟"
سهون پرسيد و لپتابو از بكهيون گرفت.
بكهيون با ناراحتي گفت:
+"خيلي خوب به نظر ميرسه. "

سهون آهي كشيد. از بكهيون خواست تا براي برنامه بعديش آماده بشه.
بكهيون به پسر كوچيكتر اخمي كرد اما تصميم گرفت كاري كه سهون ميگه رو انجام بده.
كش و قوسی به بدنش داد و بلند شد تا ميكاپشو درست كنه.
×" بايد بيشتر بخوابي بكهيون يا يكم بيشتر به صورتت اهمیت بدی. براي من سخته كه هميشه تيرگي زير چشمات يا اين كبوديا رو با ميكاپ بپوشونم."

بكهيون وقتی غرغرهاي دوستش در مورد صورتشو شنيد صدايه كوچيكي از خودش درآورد ولی ديگه براش مهم نبود.

——————

وقتی سهون نگرانيه بكهيونو ديد گفت:
×"يادت باشه بكی، نفس بكش. "

بكهيون قبلا مصاحبه هايه زيادي انجام داده بود ولي با اینحال احساس خیلی بدي داشت.
چانیول قبلا کنارش بود تا آرومش كنه ولی خب رابطشون خوب پيش نرفت.
حداقل اين چيزي بود كه بكهيون فكر ميكرد.
"اروم باش" مدام با خودش زمزمه میکرد تا بالاخره تونست لبخند بزنه.

همه كسايي كه توی سالن بودن با صداي بلند تشويقش ميكردن و بايد مدام به خودش يادآوري ميكرد وقتی كه با افتخار وسط استيج وايستاده نترسه.

+"سلام به همگی. "
وقتي كه ميكروفن رسيد فریاد زد.
+"از وقتي كه آخرين بار همديگه رو ديدم خيلي ميگذره، درسته؟ اميدوارم همه به اندازه من لذت ببرین. ممنون كه اومدين و منو ساپورت ميكنين. براي شروع حاضريد؟!"

وقتي اولين آهنگو شروع كرد همه تشويقش كردن.
چشماش رويی جمعيت ميچرخيد، وقتي كه چهره هاي آشنايي كه قبلا توي كنسرتها و شوكيس ها ديده بود رو ميشناخت، لبخند ميزد و گاهي براشون دست تكون ميداد.

وقتی داشت خداحافظي ميكرد به يه سري فن خوش شانس يادآوري ميكرد كه فراموش نكنن براي عكس گرفتن به بك استيج بيان.
وقتي چهره خوشحال طرفداراشو ديد لبخند زد، واقعا شكرگزار بود، طرفدارهايي داشت كه حتي بعد هشت سال هنوز براي ديدنش هيجان داشتن. اين حجم از حمايتي كه تمام اين مدت دريافت ميكرد باعث دل گرمیش ميشد.

حداقل چيزهايي توي زندگي داشت به اندازه بقيه چيزها خراب نشده بود.

——————

With You Till I DieWhere stories live. Discover now