The plan hasn't changed, it's us who wait with closed eyes to be deceived .
نقشه تغییر نکرده ، این ماییم که با چشم بسته منتظریم تا فریب خورده باشیم .
□■□■□■□■□
زین روی پله ها مدام گوش هاشو تیز میکرد ولی چیز خاصی نمیشنید
:دیدی گفتم , دیدی? داشتن دعوا میکردن پس هری یا شایدم ادوارد , به مشکل خوردن و شاید ادوارد بخاطر اینکه میخواد رئیس باشه با هری دعوا کرد یا لویی .. نه , چون در مورد گذشته حرف زد ...آره خودشه هری میخواست بگه من از بگی با بابام بودم پس من رئیسم
بشکنی زد و کنارشو نگاه کرد که جیک با چشمای بسته سرشو به دیوار تکیه داده و معلوم نیست از کی خوابیده
:هی شنیدی چی گفتم ?
:اوهوم
از جاش بلند شد و زین با تعجب نگاهش کرد
:خب یه چیزی بگو ... نظرت چیه ?
جیک که یه پله بالا تر رفته بود برگشت و به زین نگاه کرد
:اگه تو میتونی از چرت و پرتایی که گفتی نتیجه بگیری بهت تبریک میگم من نمیتونم
و راهشو کشید و رفت
زین سریع از جاش بلند شد و دنبال جیک رفت:تو چیزی میدونی ?
جیک همونطور داشت جلو میرفت و گوشیشو نگاه کرد و زین بدون توقف ازش سوال میپرسید
:با تو ام
دست جیک و کشید و بهش نگاه کرد
:بگو اینجا چه خبره
:من شبیه جواب سوالم ? تنها کاری که میکنم پیام دادن به اقای استایلزه که فقط نوشتن خوبن , نه میگن کجان نه میگن کی برمیگردن
:خب , حالا بگو قضیه چیه ?
:بیا تو زین تا صبح چیزی نمونده بلاخره خودشون بهمون میگن چی شده
:باشه , ولی یادت باشه هیچی بهم نگفتی
جیک و هل داد و داخل اتاق شد
روی تخت رفت و با اخم گوشه ی تخت خودشو جمع کردچشماشو بست اما بعد چند لحظه از گوشه ی چشم نگاهی انداخت تا بفهمه چرا جیک نمیاد بخوابه
جیک کتشو پوشید و کراواتشو مرتب کرد
:کجا ?
:فکر کردم خوابیدی
:واو چه جای جالبی داری میری , درو هم ببند زودتر گمشو
جیک چراغ شب و خاموش کرد
نگاهی به زین که همونطور روی تخت مچاله شده بود کردپتو رو روی زین انداخت و از اتاق بیرون رفت
:الو , جیوانی? ..... اره دارم میام , لطفا دو دقیقه فقط دو دقیقه ..... ممنونم الان تو راهم
YOU ARE READING
LET ME FOLLOW
Fanfiction❌COMPLETE❌ #larrystylinson Harry top ژانر : جنایی _رومنس " تو نمیتونی به رقصیدن با شیطان ادامه بدی و بعد بپرسی چرا هنوزم تو جهنمی ! "