( ایزابلا )
از فکر حرفای این پسره احمق هوش و حواس نداشتم انقد تو فکر بودم که نفهمیدم کی زنگ خورد .
با عصبانیت از کلاس رفتم بیرون همینجوری داشتم با حرص راه میرفتم که چشمم خورد به اون پسره با عصبانیت رفتم سمتش برگشت زل زد تو چشمام گفت
یارو : اِه عشقم اومدی
من : واات ؟؟!
یارو : منتظرت بودم کارت تموم شد ؟؟!بعدم بدون این که به ریکشنای من توجه کنه برگشت سمت چند نفر و گفت
یارو : دوست دخترمه دیروز تو راه ثبت نام دیدمش یه نظرم خیلی کیوت و خوشگل بود دیگه هرجفتمون عاشق هم شدیم !!
یه خل و چلی : اوه مای گاد چه داستان رمانتیکی
یارو : اره دیگه بهش شماره دادم اونم از خدا خواسته گرفت
همینجوری با هیجان داستانای خیالیشو تعریف میکرد و میخندید
این پسره رو مخمه شدید !!
برگشت بهم نگاه کرد و دوباره لبخند زد
چقدر دلم میخواد کاری کنم خندیدن یادش بره آییش !!
چند تا از دوستای از خودش خل ترش برگشتن و بهم لبخند زدن و منم مثل مجسمه خیره نگاه میکردم و هیچ کاری انجام نمیدادم .
آخه چه انتظاری هست وقتی که یه همچین چیزی بهت میگن چه ریکشنی میشه نشون داد ؟؟
میخواستم یه چیزی بگم ولی انقد جا خورده بودم نمیتونستم حرف بزنم تو این فکر بودم که بعدا چجوری این پسره رو خفه کنم که متوجه نگاه های سنگین یه دختر شدم چرا اینجوری نگاه میکنه ؟؟
چشه مگه ارث باباشو طلب داره !!
همینجوری در خیلات خودم غرق بودم که پسره دستمو کشید و گفت بریم دیگه کلی کار داریم
یه خل و چلی : عصر میای بریم بیرون ؟
یارو : نه امروز با عشقم قرار داریم !
ایی بمیر چقد تو .چندشی میگی عشقمم مور مورم میشه !!
دستم و گرفت کشید و با خودش برد یه گوشه که هیچ کس نبود .
انقدر عصبانی بودم که میخواستم منفجر بشم پسره ی بیشعور به چه جرئتی گفت من دوست دخترشم ؟؟
دهنمو وا کردم تا چند تا دری وری بارش کنم که یهو انگشت اشارشو گذاشت رو لبامو گفت
یارو : هیس ، ببین امروز و فراموش کن یه وقت فکر نکنی چون جلوی اونا گفتم دوست دخترمی واقعا ازت خوشم میاد .
من فقط اینارو گفتم چون یکی از دخترا بدجور بهم چسبیده بود پس بیخود هوایی نشو !!!
اینو گفت و بدون این که بهم مهلت حرف زدن بده راهشو کشید و رفت .ادامه دارد ......
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
های دوباره من اومدم
خب طبق قولی که بهتون دادم این پارت آپ شد و پارت بعد هم همین امشب آپ خواهد شد .
امیدوارم خوشتون بیاد
لاو یو آل ❤❤
YOU ARE READING
Give me life !!
Adventureداستان زندگی دختری که آینده اش بر مبنای گذشته اش رقم میخورد !! آیا او میتواند گذشته را پشت سر گذاشته و آینده را تغییر دهد ؟؟ . . -میخوام برات جبران کنم - چی کار میتونم بکنم ؟؟ چی بهت بدم ؟؟ + بهم زندگی بده !!