part 1

60 12 7
                                    

یونجون
-ای بابا ولم کن بزار برم
+بابا یونجون هیونگ بیا بریم دیگه
عصبی نگاش کردم و گفتم بومگیو عزیزم ولم کن حوصله ی لایو ندارم
ناراحت نگام کرد و گفت اگه سوبین هیونگ بود قبول میکردی
جا خوردم بهش نگاه کردم و گفتم باشه بیا بریم
خوشحال شد و رفت تا دوربین رو آماده کنه
رفتم تو فکر تا اینکه بومگیو اومد و گفت بریم سر لایو
بعد از لایو رفتیم خوابگاه که بخوابیم ولی من خوابم نمیبرد پس به اولین باری فکر کردم که سوبینو دیدم
فلش بک
_خب بچه ها شما دیگه قراره از این به بعد تو گروه با همدیگه باشین پس ما شمارو تو گروه های مختلف قرار میدیدم
خب گروه اول:
چوی بومگیو
بومگیو که کنارم بود دستشو برد بالا و رفت پیش منجر وایساد
_کانگ تهیون
یه پسر دیگه که موهای قهوه ای داشت و صورت قشنگی هم داشت رفت و کنار بومگیو وایساد
_هیونینگ کای
یه پسر که خیلی بانمک بود و رفت پیش اون دوتا
_چوی یونجون
اسم منم خوند خوشحالم که با بومگیو یه جا افتادم
_چوی سوبین
یه پسر با موهای مشکی اومد و پیش ما یه لحظه با دیدنش خشکم زد خیلی خوشگل بود اه یونجون دیوونه شدی این فکرا چیه
_خب تموم شد شما دیگه از این به بعد باهمین برین تا استفا خوابگاهتون رو نشونتون بدن فردا صبح شما رو با بی تی اس آشنا میکنیم
بومگیو اومد کنارم و گفت وای میبینی فردا میریم دیدن بی تی اس
همون پسره که اسمش هیونینگ کای بود اومد و گفت: تو هم طرفدارشونی؟
بومگیو نگاش کرد و گفت آره تو دورگه هستی؟ آخه چهرت انگار آمریکایی ها هست
هیونینگ کای یه لبخند کیوت زد و گفت آره بابام آمریکاییه راستی شماها چند سالتونه؟من ۱۵ سالمه
تهیون گفت: من ۱۶ سالمه
بومگیو گفت:منم ۱۷ سالمه
اون پسره هم که اسمش سوبین بود اومد و گفت منم ۱۷ سالمه
گفتم پس با این حساب من هیونگتونم من ۱۸ سالمه
هیونینگ کای هم گفت پس منم مکنه ام
منجر اومد پیشمون و ما رو برد سوار یه ون کرد تا ببرتمون خوابگاه و تو راه بهمون گفت شما دیگه از این به بعد با هم هستین تو خوابگاه دوتا اتاق دارین که خودتون تقسیم کنید چجور میخواین توش بمونین خب من تصمیم گرفتم که لیدر سوبین باشه کسی مخالفت نداره؟

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Jul 24, 2020 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

new wayWhere stories live. Discover now