🖤بی عشق🖤

451 14 0
                                    

نکته: این پارت صحنه خاکبرسری داره اگر راحت نیستید نخونید😈. نمیدونم چرا با گفتن فارسی آلت تناسلی احساس راحتی ندارم و برام خنده داره واس همین انگلیسیاشو گفتم(دیک، پوزی)😂. این رُز اون رُز نیست.

✏️نویسنده✏️
بعد از اجرا تهیونگ به پشت صحنه رفت و تو اتاق گریم اختصاصی خودش روی کاناپه لم داد.
همینجوری که چشماش بسته بود یه نفر دستشو از پشت روی شونه هاش کشید، نفس گرمش خورد به گردنش، باعث شد اون زیر لب غرش کنه "رُز تو چطوری اومدی اینجا؟ قرار نبود انقدر بی احتیاط باشی".
رُز لب پایین خودشو گاز گرفت و گفت "تو امشب خیلی جذابتر از همیشه شده بودی دیگه نمیتونستم کمبود لباتو روی لبام حس کنم".
با این حرف رُز، تهیونگ تمام افکار و محدودیت های ذهنش و فراموش کرد، کمر رُز رو با تمام قدرت گرفت و نشوندش روی پاهاش و شروع کرد به بوسیدنش.

با اینکه این بوسیدن ها و سکس ها چیزی به جز تفریح و رفع نیاز برای تهیونگ نبودن اما رُز یه کاریزمای خاصی داشت که باعث میشد گاها تهیونگ به جدی تر شدن باهاش فکر بکنه

Oops! Ang larawang ito ay hindi sumusunod sa aming mga alituntunin sa nilalaman. Upang magpatuloy sa pag-publish, subukan itong alisin o mag-upload ng bago.

با اینکه این بوسیدن ها و سکس ها چیزی به جز تفریح و رفع نیاز برای تهیونگ نبودن اما رُز یه کاریزمای خاصی داشت که باعث میشد گاها تهیونگ به جدی تر شدن باهاش فکر بکنه.
همینجوری که لباشون قفل هم بود دستشو از پشت گردن تهیونگ روی شونه هاش برد و زبونش و توی دهن تهیونگ چرخوند و با تمام لذت ناله کرد، این کار باعث شد که تهیونگ هرچی بیشتر عقلشو از دست بده، دیگه مهم نبود که هرلحظه ممکنه در باز بشه و یه نفربیاد تو.
رز دستشو برد تا دکمه های تهیونگ و باز کنه، "نه، اینجا نمیشه" تهیونگ گفت.
"نگران نباش در و قفل کردم" رز چشمک زد و به باز کردن دکمه های تهیونگ ادامه داد؛ چند لحظه بعد تمام لباساشون روی زمین بود و جوری که انگارهیچ فردایی وجود نداره میک اوت میکردن، تهیونگ دستشو برد روی کمر رز و کشیدش بالا، رز سریعا پاهاشو دور کمر تهیونگ حلقه کرد.
تهیونگ به سمت میز آرایش رفت و با دست دیگش هرچی روی میز بود ریخت زمین و رز و گذاشت روی میز، پشت سرهم چونه، فک و گردن رز رو بوسید تا رسید به ترقوش و شروع کرد به مکیدنش، صدای ناله های رز بالاتر رفت "ته ته! خیلی خیلی حس خوبی داره، اوووومممم".
اون با دخترای زیادی بوده و هنوزم هست ولی خوب میدونه کدومشون روی کدوم قسمت حساس ترن.

تهیونگ دستشو برد بین پاهای رز، "وای لعنتی نگاش کن هنوز هیچی کاری نکردم و کاملا خیس و آماده ای" تهیونگ با پوزخند و صدای هاسکیش گفت

Oops! Ang larawang ito ay hindi sumusunod sa aming mga alituntunin sa nilalaman. Upang magpatuloy sa pag-publish, subukan itong alisin o mag-upload ng bago.

تهیونگ دستشو برد بین پاهای رز، "وای لعنتی نگاش کن هنوز هیچی کاری نکردم و کاملا خیس و آماده ای" تهیونگ با پوزخند و صدای هاسکیش گفت.
"آهههه، ته ته! من تموم شب فقط با نگاه کردن بهت اینو تصور می‌کردم". رز موهای پشت سر تهیونگ و گرفت و لباشو چسبوند به لباش، تهیونگ دیکش و با دست گرفت و سریعا داخل پوزی رز فرو کرد. رز جیغ کشید و محکم شونه های تهیونگ و گرفت، تهیونگ آروم آروم جلو و عقب کرد و با همون پوزخند گفت "بگو ببینم رزي چه حسی داری؟؟".
"آهههه ته ته! خیلی خوبه تو بهترین حس دنیایی، سریع تر، محکمتر" همینطور که از شدت لذت، فقط سفیدی چشماش دیده میشدن ناله کرد و گفت.
تهیونگ سرعتش و بالا برد و دستشو روی کلیتوریس رز گذاشت و شروع کرد ب مالیدن، صورتش و آورد بین سینه های رز، نوک سینه چپش و بین دندوناش گرفت و شروع کرد به مکیدن، صدای ناله های رز بلندتر شد "آهههه ته ته سریع تر، همونجا، داره میاد".
تهیونگ لباشو از سینه رز جدا کرد و سرعتش و بازم زیادتر کرد، با صدا لرزون و خش دار گفت"منم همینطور بی‌بی گرل".
لحظه بعد هر دوشون به ارگاسم رسیدن و نفس نفس زنون به هم نگاه می‌کردن.
بعد از آروم شدن و پایین اومد از حالت اوج تهیونگ به عقب اتاق رفت و شروع کرد به جمع کردن لباساش، رز اومد از پشت بغلش کرد اما اون سریع دستشو پس زد و با چشمای تاریک به اون دختر نگاه کرد و گفت"بار آخرت باشه منو ته ته صدا میکنی، این اسم فقط برا افراد خاص زندگیمه، حالا هم میتونی بری".
رز که دهنش از این تغییر لحظه ای تو رفتار تهیونگ باز مونده بود بهش چشم غره رفت، سریع لباساشو پوشید و محکم در اتاق گریم و بست و رفت .
این حسی بود که همیشه بعد از رابطه داشتن به تهیونگ دست میداد و بار اول نبود، احساس پوچی و تنها بودن، انگار هیچ کدوم از اون لحظه ها لذت واقعی نبودن، نبود عشق و آزادی تو زندگیش شدیدا اذیتش میکرد، دوست داشت این لحظه ها رو با کسی که عاشقشه داشته باشه؛ اما تمام دخترای دور و اطرافش یا دنبال شهرت و پولش بودن یا مثل خودش اسیر محدودیت های دنیای معروفیت و این باعث می‌شد که اعتقادش به عشق کم بشه و روابطش در همین حد باقی بمونه. چیزی که تهیونگ میخواست خیلی متفاوت بود!
پایان بخش دوم🍓💦

Naabot mo na ang dulo ng mga na-publish na parte.

⏰ Huling update: Aug 08 ⏰

Idagdag ang kuwentong ito sa iyong Library para ma-notify tungkol sa mga bagong parte!

چتر☂️(umbrella)☂️_کیم تهیونگ Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon