بار تقریبا خالی بود، بارمن ها پشت میز وایساده بودن و بعضی ها دور میز های گرد سالن نشسته بودن. از نیمه شب گذشته بود و هوا تاریک شده بود. تقریبا ساعت یک بود اما تهیونگ اصلا اهمیت نمی داد. در حالی که داشت آبش رو مزه مزه می کرد به تلویزیون خیره شد.
" میدونی... هر شب عین دیوونه ها میای اینجا و همین کارو انجام میدی."
تهیونگ لبخندی زد و به بسمت بارمن برگشت. کم کم خنده ی مستطیلیش رو جمع کرد " چی میتونم بگم؟ بارمنش رو دوس دارم."
" حتما باید کشته مرده م که هر روز با ی نوشیدنی تکراری، رو ی صندلی تکراری، میشینی و اون تلویزیون کوفتی رو میبینی." جونگ کوک لبخند کوتاهی زد و قلنج انگشت هاشو شکست و مشغول تمیز کردن لیوان روی میز شد.
" ولی من از این برنامه تلویزیونی فاکی خسته شدم، ته."
" پس چرا هر روز برام روشنش میذاری، کوک؟"
جونگ کوک لبخند شیرینی زد " چاره ی دیگه ای ندارم." جونگ کوک لیوان توی دستش رو پایین گذاشت و میز رو دور زد تا به تهیونگ برسه. جونگ کوک قبل اینکه تهیونگ متوجه بشه دستمال تو دستش رو با شیطونی محکم به صورت تهیونگ کشید. تهیونگ تازه به خودش اومد. ته که قلقلکش گرفته بود، بلند خندید و دست کوک رو به عقب هل داد.
" پس چرا همش آب میخوری؟ احمق اینجا باره همه میان اینجا برای مست کردن و کثافت کاری اونوقت تو لیوان آبت رو دستت میگیری عین بچه های یه ساله میشینی اینجا. " همینطور که کلمات تند تند از دهنش خارج میشدن، به لیوان توی دستای کشیده و خوش فرم تهیونگ زل زد.
" یه جورایی حس بدی دارم که پولشو ازت میگیرم."
" فقط 50 سنته..."
" برا یه لیوان آب؟؟!!"
تهیونگ شونه ش رو بالا انداخت " الکل دوست ندارم."
" مزه ش رو دوست نداری؟"
" دوس ندارم امتحانش کنم."
جونگ کوک سرش رو به نشونه ی فهمیدن تکون داد، از جاش بلند شد و نفس عمیقی کشید" پسر باید نوشیدنی آمریکایی ها رو ببینی. میتونی الان امتحانشون کنی."
" تو آمریکام رفتی؟"
" من همه جا رفتم، بیب."
بزرگ شدن چشم های تهیونگ تعجبش رو از لقبی که جونگ کوک بهش داده بود، نشون میداد.
این اولین مکالمه ی دوستانه شون بود پس سعی کرد اهمیتی نده و قلپ دیگه ای از آبش خورد." خوب بلدی لاس بزنی، احتمالا چون با هر کی میاد تو ین خراب شده انجامش میدی."
جونگ کوک پوزخند معنا داری زد و به خدمتکاری نگاه کرد که یادش رفته بود میز آخر رو تمیز کنه. " نترس، فقط تویی."
" میدونم، فقط خیلی مسخره و خنده داری وقتایی که گیج میشی."
" تو هم خیلی عجیبی ولی من دوسش دارم." جونگ کوک لبخند ریزی زد و سرش رو برگردوند. لیوان تهیونگ رو دوباره پر از آب کرد و روی میز به سمتش هل داد." نه جدی تو چرا همش اینجا چتری؟"
" شاید به خاطر تو..."
" هیچکی برای من اینجا نمیاد حداقل کساییم که میان نوشیدنی میخورن. دلیل اصلیت رو بگو سوییتی."
تهیونگ لبخند گرمی زد " تو، فقط تو..."
" تو واقعا عجیبی."
" و تو اینو دوست داری."
" اوم، درسته."
تهیونگ با انگشت هاش روی میز ضرب گرفته بود، دقیقا کاری که وقتی حرفی برای زدن نداشت، میکرد. جونگ کوک متوجه رفتارش شد و بهش خیره شد.
" چیزی نگرانت میکنه؟ فقط من و توییم."
" دقیقا، تو" دستاش رو دور لیوان روی میز گذاشت و اون رو بالا اورد." تو یکم ترسناکی، کوکی."
کوکی لبخندی زد و از تهیونگ دور شد تا به یه مشتری دیگه رسیدگی کنه. تهیونگ یه قلپ دیگه از آبش رو مزه مزه کرد.
" ته، الاناس که بار تعطیل شه." جیمین، صاحب بار دستش رو روی شونه ی بهترین دوستش انداخت.
" خب دیگه فکر کنم وقت رفتنه."
" فردا بازم همینجا دیگه، سوییتی؟"
" همیشه کوکی."
جونگ کوک بازوی تهیونگ رو کشید، جلوتر اوردش و روی میز خمش کرد. بارمن لب هاش رو خیلی نرم و آروم رو لبای پسر گذاشت. با دیدن لبخند ریز تهیونگ بین بوسه شون، لبخندی زد و اون رو کمی از خودش دور کرد. با جدا شدنشون لبخند جونگ کوک پررنگ تر شد.
" بای، ته."
" بای کوکی، نوشیدنی فردام یادت نره."گفته بودم یه دو شاتی قراره اپ شه تا چند روز اما یه هفته گذشت و این یه هفته واقعا خیلی پرکار بود برام
امشب دیگه واقعا من و هسا میشینیم و ترجمه میکنیم
این به عنوان یه عذرخواهی کوچیک
پرپل یو ♡^♡