𝑻𝒓𝒐𝒖𝒃𝒍𝒆 𝑴𝒂𝒌𝒆𝒓 𝑬𝒍𝒆𝒎𝒆𝒏𝒕

PT_46=بیخیالی تا چه حد؟

جیمین:خه این ...چه جوری....اومد؟؟

نگران به تهیونگی که از چهرش پوکری خالص ریخته میشد ورینی که معلوم نبود چه جوری زخمی شده بود و عین کوآلا ازش اویزون شده بود نگاه کردم با هر قدمش دلم پیچ می خورد.....مگه این نرفته بود دنبال باقالی ؟؟؟رین چرا اینجوری شده؟؟؟ اقا اینارو ولش چرا تو بغل تهیونگه؟؟

کوکی:اوه ......ت.....

تهیونگ بدون توجه به کوکی ...اوف...در واقعه بخوام به طور دقیق بگم به هیچ کدوممون توجه نکرد و مستقیم رفت پیش هوپی هیونگ که معلوم نبود از ترس بود یا چیزه دیگه با چشمای درشت و بدنی که به یه ور متمایل شده بود عین عقاب زل زده بود به تهیونگ .....تهیونگم معلوم نبود از احمقیتش بود یا کلا به تخماش بود به ویبره رفتن هوپی توجه نکرد و رین گذاشت تو بغلش ....ولی الان چیزی که داره کونمو میسوزونههه.....اینه که......اون الان بهم نگاه نکرد؟؟....اون الان همه مون رو به اسپرماش نگرفت؟؟؟

ته:هیونگ میشه زخماشو ضد عفونی کنی و بعدش بسپریش به شوگولی هیونگم؟؟

هوپی:آه ....مطمئنی؟

ته:هوم

هوپی:اومم....باشه

ته:میسی هیونگ^~^

بعد برگشت دستاشو تو جیبش گذاشت از همون راهی که اومده بود داشت برمیگشت.....و لازمه بگم به هیچ کدوممون نگاه هم نکرد؟؟

عصبی کفشمو در اوردم با سرعت سمتش رفتم اون چه طور جرئت میکرد که بهم توجه نکنه؟؟؟

تا اومدم دستمو بالا ببرم کفشو فرودبیارم تو ملاجش شروع به دویدن کرد .....عوضیییی مارمولک..... شروع کردم دنبالش دویدن و با صدای خروسکی نعره زدن

جیمین:همیننننن الان وایستا تا باهات کوتلت گوشت درست نکردم

متقابلن صداشو مثه من انداخت پس سرش .....ولی چرا صداش شبیه گاو در حال زایمان شده؟؟این نرماله یا نیاز داره ببرنش بیمارستان؟؟

ته:اوه یعنی وایستم کوتلتم نمیکنی؟؟

جیمین:معلومه که نه جوری لهت میکنم با کاردکم نتونن جمعت کنن اون موقعه به درد کوتلت شدن نمیخوری

ته:اوه پس اگه بهت برنخوره ترجیح میدم کوتلت گوشت بشم تا له

سرخ شده با جیغ زدم

جیمین:رو حرف من حرف نزن

یهو ایستاد منم ایستادم خدا لعنتش کنه نفس بالا نمیاد،خم شدم و دستمو گذاشتم رو زانوهامو فاصله رو تقریب زدم فکرکنم 5کیلو متری باشه .....کیلومتر چیه ....متر.....حالا هرچی چه فرقی دارن اون یه کیلو داره اون یکی نداره دیگه....اصلا بیینم چرا وایستاد داشتم دنبالش میکردمااا