جرعتشو داری؟

61 7 34
                                    

تو به اندازه تمام ادمایی که نگرانت میشن خوشبختی....!


د.ا.ریچل__________________________________

"ریچل جرعت یا حقیقت ؟"

صدای لیام باعث شد از خیالاتم بیرون بیام سرمو بالا بگیرم .

"جرعت !"

نایل پوزخند بلندی زد .

"اوه انتخاب خوبی بود ،خونخوار ."

هری از در وارد شد وقتی به من من نگاه کرد ابروهاشو داد بالا ، انگار از چیزی عصبانی شد.

"اوه ، اوه دکترو لویی اومدن بازی تازه شروع شده خوش اومدی."

دایره بزرگتر شد هری طرف راستم نشست ، و نایل طرف چپم بود .

"خب ریچل جرعت خوشگلترین پسر جمع رو ببوس"

واقعا لیام پیش خودش چی فکر کرده میخواد منو به اون بی احساس برسونه  ...

"نه، نه ، نه عمرا همچین کاری کنم چون اصلا فکر نمیکنم پسر خوشگلی تو اینجا وجود داشته باشه ."

هری قهقه زد .

نایل با تعجب بهش نگاه کرد .

"باشه ، باشه فهمیدیم ما زشتیم تو خودت خیلی زیبایی پرنسس ریچل "

خیلی وقت بود صداشو نشنیده بودم با شنیدنش یاد اونشب افتادم .

لنا بطری رو چرخوند به سمت اشلی و لویی افتاد .

"خب لویی عزیز ، جرعت یا حقیقت ؟"

لویی با ریلکسی سرشو خاروند به سقف زل زد تا بهش الهام شه .

"حقیقتی باشکوه!"

لنا با چشمایی که قرار بود به قلب تبدیل شن بهش زل زده بود .

"اگه بخوای تو این جمع کسیو بکشی اولین نفر کیه ؟"

شاید بگه منو ، ولی اگه هری بود حتما میگفت من !

"خودمو ..."

لنا قهر کرد به حیاط پشتی خونشون پناه برد ، لویی هم دنبالش دویید .

"پس فقط ما موندیم ...خب ادامه میدیم "

نایل بطریو چرخوند و به منو نایل افتاد .

"ریچ، جرعت یا حقیقت ؟"
هری بازم قهقه وحشتناکی زد .

"حقیقت "

نایل لبخند زیبا گرمی بهم زد لبخند های اون سوهان روحه .

"خب چه حسی راجب من داری ریچ؟

"اوه چه جالب ریچ ...دیگه به اسمی که من صدات میزدم صدات میزنه"

صبرم دیگه تموم شده هری نمیتونست مثل ادم یه جا بشینه .

"اقای استایلز میشه بس کنی انقد تیکه نندازی خستم کردی !"

هری دستمو کشید از اونجا بلند کرد در خونه رو باز کرد نایل دنبالم اومد سعی کرد اونو متوقفش کنه هری یه مشت روی صورت نایل زد.

Breaking Me (Harry styles)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora