*Part 1*

3K 447 248
                                    

(د آ د لویی)

'' موضوع انتخابی امروز ما اختلالات مختلف پزشکیه. همه ی شما این ترم قراره روی این موضوع تمرکز کنین''
آقای هانا (فامیلیشه دوستان) میگه و یه قوطی رو از کشوی میزش درمیاره

'' ما نمیتونیم انتخاب کنیم؟''
پِیج پِنت وُرث با گیجی میپرسه و موهای فر بلوندشو دور انگشتاش میپیچونه
چشمامو میچرخونم چون جواب سوالش کاملا مشخصه
اگه ما میتونستیم انتخاب کنیم که روی چه اختلالی تحقیق کنیم چرا هانا یه قوطی رو درآورد که روش نوشته بود 'تصمیم گیرنده ی اختلال'؟ (توی قوطی یه سری کاغذ هست که روی هرکدومشون یه اختلال پزشکی نوشته شده و قراره به هرکی یکیشو بدن که روی اون تحقیق کنه)

'' نه نمیتونین''
اون میگه همینطور که قوطی پر از کاغذ رو تکون میده و من میتونم بگم دلش میخواد پیج رو هم همینطوری تکونش بده تا له بشه:\

همینطور که اون روی صندلی وسط همه ی ما نشسته من پایینو نگاه میکنم
همه به آقای هانا نگاه میکنن و میخوان بدونن کی اول انتخاب میکنه و در همین حال من پوست کنار ناخنمو میکنم.

نمیتونم بگم برای این پروژه هیجان دارم چون قراره کل وقتمو ازم بگیره.
ما باید یه نفرو برای این اختلال پیدا کنیم، برای کل سال هرروز باهاش مصاحبه کنیم و یه سخنرانی درمورد اینکه این اختلال چجوریه، چجوری اتفاق میوفته و زندگی کردن باهاش چه حسی داره آماده کنیم.

و صادقانه بخوام بگم نمیتونم بهش بی توجه باشم

آقای هانا تا الان اسم چند نفرو خونده ولی من حواسم جای دیگه ایه. لیام امروز قراره بیاد خونه ی من که پیتزا بخوریم به علاوه، من باید مقاله ی تاریخمو تموم کنم

'' لویی تاملینسون'' آقای هانا همینطور که لبخند زده و کاغذ اختلال منو نگه داشته صدام میزنه و من سرمو بالا میبرم و بهش نگاه میکنم

اون صدام میزنه تا برم بالا و برگمو ازش بگیرم و وقتی اونو ازش گرفتم بهم میگه که بلند بخونمش که همه ی کلاس بشنون.

برگه رو برگردوندم تا موضوع پروژمو بفهمم و وقتی چشمم بهش خورد خشکم زد

با چشمای گشاد به آقای هانا خیره شدم
-ش شما ازم میخواین اینو بخونم؟

با لکنت میگم و خدای من...... دارم گرم شدن گونه هامو حس میکنم.
با پوزخند نگام میکنه. یهویی حس بدی نسبت به خودم وقتی با صدای کج و معوج اونو خوندم پیدا میکنم.

-آمم س سندرم بی‌قراری ناحیه تناسلی...
گفتم و لحظه ای کلاس ساکت شد قبل از اینکه صدای شلیک خنده ها به گوشم بخوره.

-هی اون پسره که لنگ میزنه، هری استایلز این اختلالو نداشت؟
دریک میپرسه و درحالی که خنده ی تمسخر آمیزی روی لباشه روشو اونور میکنه تا بره و من میتونم پشت پیراهن فوتبالشو ببینم.

دوستای خل مشنگشم بهش ملحق میشن و تنها کاری که من میتونم بکنم اینه که با نفرت بهشون نگاه کنمو برم سرجام بشینم

اون بدبختا خودشون انقد گشاد و لنگن که نمیرن یه ذره دور تر حرفای مسخرشونو بزنن

-خیله خب بچه ها بسه
آقای هانا میگه با اینکه هنوز پوزخند روی لب چند نفر هست...

آقای هانا به خوندن اسم ها ادامه میده در حالی که من نشستم و عمیقا توی فکرم

هری استایلز کیه؟

من از زمان مهد کودکم توی این مدرسه بودم ولی تاحالا همچین اسمی به گوشم نخورده.

شاید تازه اومده باشه

ولی هی، حداقل من قرار نیست خودمو جر بدم تا یکیو برای پروژه پیدا کنم
امشب باید راجب این اختلال تحقیق کنم و فردا باید برم سراغ این یارو

امیدوارم مشکلی باهاش نداشته باشه

این براش اونقدرام بد نیست مگه نه؟

_______________________________________
هی گایز

اینم اولین پارت🙃

نظرتون راجب این فف چیه؟

من که خیلی دوسش دارم😆
زبان اصلیه این فف دو میلیون بازدید داره و خیلی معروفه امیدوارم ترجمشم معروف بشه:-)

به نظرتون هپی انده یا سد؟

من با عشق براتون آپ کردم شماهم با عشق برام ووت و کامنت بذارین😂❤️

به این فن فیک عشق بورزید تا این فن فیکم به شما عشق بورزه☹️😂❤️

You put the O in disorder [L.S]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang