🎭پارت اول: حاضری سکس پارتنر من باشی؟🎭

315 60 6
                                    

دست‌هایش را از ترس و عصبانیت مشت کرد.

نمی‌دانست این عذاب الهی چطوری سر از زندگیش در آورده بود.

دوباره صدای بدجنسش که داشت پوزخند می‌زد ادامه داد.

- خب نگفتی از چه نوع پسری خوشت میاد هیونگ؟

نمی‌دانست به این موجود فضول چه جوابی بدهد هرچه می‌گفت برایش هیچ فایده ای نداشت.

مسخره بود بعد سال‌ها پنهان‌کاری عاقبت همه چیز نابود شده بود.

به خاطره فشار دست هم اتاقی فضولش روی دیوار میخ شده بود.

صورت‌ هایشان زیاد از هم فاصله نداشت.

قد بلند هم‌اتاقیش رویش سایه انداخته بود و قدرت بدنی عجیبش با آن هیکل به نظر لاغر برای جی‌بی ترسناک بود.

هم‌اتاقیش که انگار سکوت کلافه‌اش کرده بود با حالت چندش آوری گفت "هیونگگگگگ از من خجالت نکش من‌که می‌دونم تو یه پسر حشری گی هستی."

کلمه گی در ذهنش تکرار می‌شد مثل یه پشه مزاحم که دور سرش می‌چرخید و هی دور و نزدیک می‌شد.

گی بودن پسر ارشد استاد ایم بزرگ که به عنوان یکی از خانوادهای خوب و اصیل سئول بودند فقط یک راز تک نفره بود.

هیچ‌کس خبر نداشت که پشت چهره جذاب و جنتلمن جی‌بی یه پسر گی وجود دارد که از ترس حرف و نگاه مردم خودش را پنهان کرده است.

ایم جه بوم پسری که در هر فعالیتی موفق بود.

یک ورزشکار فوق‌العاده ، خانواده خوب، دوستان‌سرشناس، شاگرد برتر دانشگاه و رئیس کلاب رقص دانشگاه؛ یک حفره وحشتناک وتاریک داشت آنقدر تاریک که حتی خودش هم برایش سخت بود که به آن فکر کند.

او به پسرها علاقه داشت و چرا از این همه آدم باید هم‌اتاقی فضولش به این موضوع پی‌می‌برد؟

سعی کرد با تکان دادن دست‌هایش او را به عقب هل بدهد"لعنت بهت کیم‌یوگیوم" با این کار نه تنها فاصله ای بینشان ایجاد نشد بلکه حلقه دست‌های یوگیوم روی بازویش فشرد‌ه‌تر شد.

یوگیوم بدون اینکه فشار دستانش را کم کند پیشانیش را  روی پیشانی جه بوم‌ گذاشت در حالی که معلوم نبود دارد لبخند میزند یا پوزخند گفت: "عصبانی نباش هیونگ من برات دوتا خبر دارم یکی خوبه و یکی بد کدومو می‌خوای اول بشنوی؟"

جی‌بی از بازی که هم‌اتاقی  فضولش شروع کرده بود متنفر بود. بازی که بوی خوبی از آن به مشامش نمی‌رسید.

در جواب یوگیوم فقط سعی کرد با استفاده از وزنش خودش را از این بن‌بست بیرون بیا ورد ولی زورش به پسری که دوسال از او کوچکتر بود نمی‌رسید.

یوگیوم از دیدن چهره کیوت پیش‌رویش نمی‌توانست هیجان زده نشود.

در حالی که صدایش کمی‌خشکیش را از دست داده بود گفت "ول‌ول نخور خودم الان خبر‌هارو بهت میگم... درینگ .. درینگ... خبر خوب من مشکلی باهات ندارم چون من یه بایسکشوالم" 

🎭نقاب(Personas)🎭Where stories live. Discover now