جیمین
با سره پایین تو باغ قدم میزدم و به خواب که نه انگار یه تیکه از آینده بودن .....اون.... سرمو تکون دادم و یه سیلی تو صورتم زدم ...اَه نه بهش فکر نکن
همین که سرمو بالا اوردم شوکه یه قدم عقب پریدم این کی اومد اینجا...اه ولش کن به سمت شوگایی رفتم که به درخت لم داده بود و مثه همیشه یه ابنبات چوبی تو دهنش بود ...این چه جوری هر جایی رو پیدا میکنه سریع لم میده و میخوابه انگار اتفاقی نیافتاده......چرا اینو گفتم؟؟...مگه اتفاقی افتاده ...اه از فکرای تو سرم خسته شده بودم با شونه های پایین افتاده کنارش رو چمنا نشستم ویه علفو کندم و سعی کردم باهاش بازی کنم ....الان من باهاش حرف بزنم نمیرینه بهم؟....اصلا جوابمو میده؟...چه جوری مکالمه روشروع کنم؟
شوگا:زرتو بزن
شوکه به چشمای بستش نگاه کردم و اولین چیزی که به ذهنم اومد و پروندم
جیمین:تو چه طوری این همه می خوابی؟
شوگا:خواب تنهاچیزیه که منو از این جهان و اتفاقات فاکیش جدا میکنه ....زرت همین بود؟
چند بار پلک زدم و به خودم اومدم
جیمین:ام نه....در واقعه یه سوال دارم
منتظر ری اکشنی ازش بودم ولی هیچ....فکر کنم این سکوتش یعنی خو بنال ببینم دردت چیه تا زود تر شرتو کم کنم
جیمین:خوب چه جوری بگم ....با اینکه چند ماه بودنم با تهیونگ میگذره ...احساس میکنم توی اون همه شناختنش....نمیشناسمش.....در حال دونستن نصفه زندگیش ... با این حال انگار هیچی درموردش نمیدونم.....شاید بگی یه روانی پیشتر نیستم ...ولی یه سری از خوابایی که دیشب دیدم ...باعث این حس مزخرف شدن ....حس کردم تو تنها کسی هستی که اگه بزرگترین اتفاق مضحکمو بگم چیزی نمیگی
شوگا:بزرگترین اتفاق مضحک زندگیت چی میتونه باشه جز آشنایی با ته ...هه اشتباه نکن من یه ادم عوضیم که از نقطه ضعفای طرف مقابلم استفاده میکنم ...دلیل اینکه حرفی نمیزنم چون به شپشای پشمم نی در نتیجه به فراموشی سپرده میشه
جیمین:مرسی که حرفامو به شپشای پشمتم نمیگیری ...نمی خوای سوالمو جواب بدی؟؟
شوگا:تو "بازی روباه با شکارشو" میدونی چیه ؟
پوکر نگاهش کردم الان حرف من چه ربطی به بازی روباه داره.....ولی شوگا بی دلیل حرف نمیزنه ..میزنه؟کنجکاوم بدونم منظورش چیه ؟؟
جیمین:ام نه...چیه؟
شوگا:روباه جوری رفتار میکنه که انگار دوستته و بهت کاری نداره ...میزاره کم کم بهش اعتماد کنی ....وقتی شکارش انتظار حمله رو نداره .....بنگ ...کشته میشه ...یه روباه زخمی شاید پر از نفرت و انتقاام باشه ولی صبر و استراتژی که داره باعث برتریشه....روباه بر خلاف حیوانات دیگه از هوشش استفاده میکنه....(یهو نشست و خندید به یه جا با چشمای پر از شیطنت نگاه کرد به خودم لرزیدم و خط نگاهشو دنبال کردم )هههه اون با رنگ اتشینش* اغواگر ماهریه....حتی منم گولشو خوردم
YOU ARE READING
𝑻𝒓𝒐𝒖𝒃𝒍𝒆 𝑴𝒂𝒌𝒆𝒓 𝑬𝒍𝒆𝒎𝒆𝒏𝒕
Fantasy(های به ریدرها عزیزم لینک پارت های ویرایش شدش قرار گرفته در پارت اول لطفا اگه به این بوک برای خوندن فرصت دادید لطفا فایل های ویرایش شده اش رو چک کنید و لذت ببرید 💜) کیم تهیونگ حتی اسمشم باعث میشه سرتو بکبونی تو دیوار کیم تهیونگ عنصریه که تنها کار...