LEEN's Reading List
4 stories
Leica by BTSIR7_FF
BTSIR7_FF
  • WpView
    Reads 64,556
  • WpVote
    Votes 12,257
  • WpPart
    Parts 18
• Name : Leica 📷 • Couple : Vkook • Writer : Ziwon • Summary : یک دوربین! همه ی آنچه که سرنوشت برای گره زدن آن دو در سال ۱۹۵۱ نیاز داشت، یک دوربین بود و همه ی آنچه این گره را می گشود٬ جنگ؟ عاشقانه ای در دل جنگِ میان دو کره!🚢
SpellBound by BTSIR7_FF
BTSIR7_FF
  • WpView
    Reads 14,461
  • WpVote
    Votes 2,640
  • WpPart
    Parts 36
• Name: Spellbound ♠️ • Couple: NamJin , VHope • Writer: NT • Summary: The bird fights its way out of the egg. The egg is the world. Who would be born must firs destroy the world. The bird flies to God. That God name is Abraxas. جین برای مدت زیادی به شغل عادی اما دوست‌های عجیبش عادت کرده بود؛ به عنوان یک مسئول کتابخونه درآمد چندانی نداشت تا مثل آدم‌های معمولی زندگی کنه و روی تنها ترین پشت بوم دنیا، داخل یک اتاقک کوچیک زندگی می‌کرد تا اینکه روزی کتابی داخل کوله پشتیش پیدا کرد. روی کتاب یک برچسب زده شده بود: "به مسئول کتابخونه، این کتابو بندازین دور! قبل از اینکه بازش کنی، بندازش دور!!" هیچ فکر نمی‌کرد که با سرپیچی از اون جمله، دریچه‌ای به دنیاهای پایینی باز کنه و وارد بازی "تاریکی" و خدای آبراکسس بشه.
HIDDEN SCARLET{Story Of Murder} by kimia_stories
kimia_stories
  • WpView
    Reads 14,090
  • WpVote
    Votes 2,017
  • WpPart
    Parts 14
Couples: ویکوک/کوکوی، اجازه بده داستان روابط رو بهت نشون بده Genre: جنایی، کاراگاهی، عاشقانه -- خلاصه:هشت ماه از کشف اولین جسد مربوط به پرونده ی قتل های سریالی معروف به "قصاب" گذشته بود و تیم جرایم خشن ویژه ایستگاه پلیس منطقه ی جونگ بو جز مدارکی محدود و بی ارزش چیزی توی دستش نداشت. مقامات بالاتر از درز اخبار قتل ها به بیرون و ایجاد هرج و مرج بین مردم میترسیدن و رئیس پلیس منطقه به دستور بازپرس قضایی از هیچ کاری برای لاپوشانی اخبار دریغ نمیکرد. اما رفته رفته با افزایش تعداد قربانی ها، کنترل شرایط سخت تر و سخت تر میشد تا این که یکی از دوربین های مداربسته ی هتلی واقع در بخش جنوبی جونگ بو تصویری ناواضح و کلی از قاتل احتمالی پرونده ثبت کرد. یک زن با موهای بلند خرمایی رنگ و پراهن مخمل قرمز که به کمک ماسک و عینک افتابی به خوبی هویتش رو پنهان کرده بود.از اون لحظه به بعد پرونده ی "قصاب" به اسم دیگه ای شناخته شد."مخمل سرخ"! -- ⚠️ WARNING: فیک شامل خشونت زیاد و بی پرده میباشد.
Drafted  by NTismyreligion
NTismyreligion
  • WpView
    Reads 26,286
  • WpVote
    Votes 4,600
  • WpPart
    Parts 68
• Genre: Social.Drama.Fluff.Romance.Slice of life • Main Couple: Namjin • Summary: هیچ ویژگی به خصوصی در اون شخص نبود که منجر به این احساس منحصر به فرد بشه؛ جز اینکه بعدها این جمله به چشمم خورد: "ما هیچ کس را به طور تصادفی انتخاب نمی‌کنیم، بلکه ما فقط به آن‌هایی نزدیک می‌شویم که از قبل در ناخودآگاهمان حضور داشته‌اند." زیگموند فروید و به یاد آوردم که ما توی ناخودآگاه من، همیشه تنها بودیم... یه پاش رو روی پای دیگه‌اش انداخت و بعد از سکوت کوتاهی گفت «چی اینقدر خیره‌ات کرده؟» به خودم اومدم و متوجه شدم مدتی از حواس پرتیم می‌گذره و دیگه به بخار‌های رقصان در هوا نگاه نمی‌کنم؛ نگاهم قفل تخت سینه‌ی برجسته و دست‌های توی هم گره شده‌ی اون مرد بود «آدما وقتی خیره میشن که مغزشون حرفی برای گفتن داشته باشه.» سر تکون داد «به مغزت بگو ساکت باشه...» «دست من نیست... همونطور که دست تو نیست وقتی موهای بازم به چشمت می‌خوره...» جرعه‌ای از نوشیدنی داغش نوشید و بر خلاف عقیده‌ام قصد نکرد با این جریان فکری مخالفت کنه «تو به چی فکر می‌کنی؟...» سمتم برگشت و با نگاه عجیبی بهم چشم دوخت «وقتی خیره میشی...» به لکنت افتادم «اغلب به اینکه... به اینکه با هم تنهاییم...»