wanna read
93 stories
Mulish Boy [Ziam] by YektaMalik
YektaMalik
  • WpView
    Reads 15,698
  • WpVote
    Votes 3,369
  • WpPart
    Parts 42
"وقتی عشق از جایی که فکرشو نمیکنی سراغت میاد..." چی میشه اگر شیرین‌ترین موجود دنیا با سلیطه‌ترین آدم روی زمین مواجه بشه؟ قطعا عواقبی در پی داره... • Smut / Sharing 🔞 • Best ranking : #1 - liampayne #2 - zouis #3 - onedirection #3 - liampayne #5 - zayn #7 - ziam #7 - zaynmalik
chocolate angel [Z.M] by i_Chocolate
i_Chocolate
  • WpView
    Reads 30,671
  • WpVote
    Votes 5,301
  • WpPart
    Parts 28
"تو فرشته شکلاتی زندگی منی" "نیاز دارم بغل بشم، بغلم میکنی؟" • شکلات هایی که هنوز خورده نشده بودن •
Departure [Z,M] (mperg) by Yanamson
Yanamson
  • WpView
    Reads 5,468
  • WpVote
    Votes 1,031
  • WpPart
    Parts 26
Departure [Z,M] Completed ■Mperg ■Short story ■Happy end Couple: Ziam (Liam top) Genre: mystery, romance, angst Description: زین مالیک دانشجوی رشته‌ی بیوشیمی بالینی، امپریال کالج لندن هست؛ یک شب چشمانش را روی صندلی‌های دانشگاه باز می‌کند. وقتی تلفن همراهش را از جیبش بیرون می‌آورد با چهارصد و خرده‌ای میسکال از طرف خانواده و دوستانش مواجه می‌شود. به تاریخ و ساعت روی صفحه نمایش گوشی نگاه می‌کند. درست چهار ماه و چهار روز و چند ساعت از آخرین باری که به یاد می‌آورد؛ گذشته است.
نگون سار cyclamen  by Farapo21
Farapo21
  • WpView
    Reads 28,804
  • WpVote
    Votes 5,754
  • WpPart
    Parts 58
[ کامل شده] مثل گلی که با تابستون و زمستون بسازه ، با گرما و سرمای زندگی ساختم ‌ تا فقط ناجیم رو ببینم. اما اون فقط یه پرتگاه عمیق بود . یه سیاهی مطلق که تمام امیدم رو محو کرد . و من دیگه نمیتونم به امید اینکه میشنوه ، شبها باهاش حرف بزنم... ~~~~~~~~ **اسامی ذکر شده در داستان هیچ ارتباطی با اشخاص در دنیای واقعی ندارند و صرفا ، برای درک و لمس بهتر داستان به عاریه گرفته شدند** 🔴 زیام
•𝙅𝙖𝙣𝙪𝙖𝙧𝙮 𝙨𝙚𝙫𝙚𝙣𝙩𝙚𝙚𝙣𝙩𝙝•𝙕.𝙈• by Dricopotter
Dricopotter
  • WpView
    Reads 1,823
  • WpVote
    Votes 450
  • WpPart
    Parts 36
″اگر مرگ، مارا در این زندگی از هم جدا کرد، عزیزم، قسم به مقدس ترین خدای من که چشمانِ به رنگ خورشیدت باشد، قسم که تمام جهان را زیر و رو میکنم و قسم که بار دیگر و در دنیای دیگر پیدایت میکنم!؛″ •~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~• وارنینگ: روند داستان خیلی آرومه و خواننده نیاز به صبر ایوب داره پس فقط در صورتی که میدونید حوصلشو دارید خوندن بوکو شروع کنید❤ آپدیت: شنبه و چهارشنبه~ ( فعلا تا موقعی که نمیدونم کِی ـه، به دلیل شرایط جامعه و روحی روانیمون روند آپ متوقف شده. )
Midnight With Him" [Ziam] by red_yas
red_yas
  • WpView
    Reads 16,961
  • WpVote
    Votes 3,338
  • WpPart
    Parts 43
درحال آپ "🌿☁️ "نشسته روی تک صندلی انتهای دنیا مغموم و پریشان ، رها شده بودم از بین تمام آدم های دنیا از بین تمام رهگذر های بی خبر از سکوت های آغشته به فریادم ، تو صدایم را شنیدی ... تو دستم را گرفتی مرا از تمام کوه ها بالا کشیدی هنگامی که تمام طناب ها پوسیده بودند بار ها به این فکر کردم زندگی ارزش این همه درد را دارد؟ و بعد کسی کنار گوشم گوشم زمزمه کرد اعتراف کن! تو صد ها بار زندگی میکردی هزاران بار همین راه را میرفتی و میلیون ها بار او را پیدا میکردی و دوباره عاشق میشدی...."
It's not what you think ||•ZIAM MAYNE•|| by sogiwxx
sogiwxx
  • WpView
    Reads 178,691
  • WpVote
    Votes 19,511
  • WpPart
    Parts 59
_ما دونفر هستيم كه با هم تاب بازي ميكنن، اون بالا ميره و من پايين، اون پايين مياد و من بالا ميرم، هيچ وقت نميتونيم همزمان حركت كنيم .
Judas (Shotgun S2){Z.M} by Antoni_walker0094
Antoni_walker0094
  • WpView
    Reads 2,227
  • WpVote
    Votes 274
  • WpPart
    Parts 22
یهودای من همه را به صلیب بکش! شام و برزخ را به زمین بیاور هر آنچه که اعتقاد داری را به آتش بکش بوسه‌تو،سیب شیطان را به تمسخر گرفت.. ‌‌ برای اثبات بی گناهی خودت را حلق آویز کن! اینجا شروع فصل دوم شاتگانه! اگه شاتگان رو‌خوندی قطعا نیازه این یکی رو هم بخونی🥰 همراه این کتاب باشید با کاپل کیوت زیام! ژانر: سیاسی،اکشن،رومنس،معمایی،تراژدی،کمی طنز
LOSE YOU TO LOVE ME  by nothingleft_21
nothingleft_21
  • WpView
    Reads 369
  • WpVote
    Votes 71
  • WpPart
    Parts 2
آره لیام ، اسمش رو بزار خودخواهی اسمش رو بزار غرور اسمش رو هر چیزی که میخوای بزار ولی من نیاز داشتم تو رو از دست بدم تا خودمو دوست داشته باشم
Behind the mask(ziam AU)  by setidarcy
setidarcy
  • WpView
    Reads 77,758
  • WpVote
    Votes 13,762
  • WpPart
    Parts 35
وقتی که اون ماسکش رو برداشت اتفاقات زیادی افتاد. اما تنها چیزی که لیام میتونست ببینه چشمای عسلی اون بود و از همون موقع همه چیز عوض می‌شد. لیام مطمئن بود زندگیش قراره عوض بشه.