yektarita
- Reads 75,018
- Votes 9,574
- Parts 20
خب داستان عاشقانه ،اسمات و تاریخیه .
اینکه توی اون قصر جانگ کوک و تهیونگ از بچگی عاشق هم بودن و خب نگیم از کارایی که توی بچگی انجام دادن
.
.
.
.
بعد از چند سال همیدگه رو میبین و دوباره عاشق هم میشن ولی ....
.
.
.
_ شاهزاده خواهش میکنم بس کنید .
ولی اون بدون اینکه چیزی بگه زبونشو روی ترقوه ی سفید و نازکش گذاشت و به پسری که زیرش پیچ و تاب میخورد نگاه کرد.
_ دلم واست تنگ شده بود عشقم 💦💦💦💦🔞🔞