♡..Larry & ziam
37 stories
Lost & Found |Z.M| [Persian Translation] by BringMeToLifexx
BringMeToLifexx
  • WpView
    Reads 1,483
  • WpVote
    Votes 300
  • WpPart
    Parts 5
[ C O M P L E T E D ] اون یه آهنگ درمورد رابطه‌ای که تموم شده بود نوشت- یعنی این باعث میشه تا اونا دوباره بهم برگردن؟ All rights reserved @FuxkHood
Birds in Gilded Cages(larry)(persian) by niallssm
niallssm
  • WpView
    Reads 126,861
  • WpVote
    Votes 9,441
  • WpPart
    Parts 25
در لندن هتلی وجود داره که زنها و مردهای زیبا مثل پرنده های تو قفس،ازشون نگه داری میشه و زندانی ها ی اون مکان ملزمن عمیق ترین و تاریک ترین خواسته های شما رو براورده کنن.......
12 (l.s)(z.m) -Complete- by toovic
toovic
  • WpView
    Reads 249,234
  • WpVote
    Votes 44,177
  • WpPart
    Parts 58
۴ تا جوجه دانشجو که تنها دغدغه ی زندگیشون نمره ی دانشگاس و فکر میکنن تمام دنیا دور خودشون میچرخه و تنها چیزی که بهش فک می کنن اینه که کرم بعدیشونو کجا بریزن. غافل از اینکه یه اتفاق عجیب انتظارشونو میکشه ! یه اتفاق عجیب؟ شایدم یه موجود عجیب! موجودی که اجازه ورود به این دنیا رو نداره.... کاری که انجام دادن واقعا ارزششو داشت ؟؟ ........ نگاهمو به چشمای یخیش دوختم. تیله های بی روح آبیش نه تنها کمکی به کمتر شدن لرز بدنم نمیکرد بلکه حس میکردم مثل سیاه چاله روحمو سمت خودش میکشید. دستشو اروم بالا اورد و روی فکم گذاشت و از سرمای غیر عادی دستش صورتم مور مور شد. آروم سرمو سمت راست برگردوند. با دیدن بازتاب خودم توی آینه نفسم برید آخه...‌ فقط.... من..... توی آینه معلوم بودم. ⚠️هنگام خوندن فف نخ و سوزن همرایتان باشد.....خطر پاره شدن(از خنده) پارت های اولیه در دست تعمیر میباشد🛂
Wanted Housemates [L.S](Persian Translation) by PersianGayVodka
PersianGayVodka
  • WpView
    Reads 121,455
  • WpVote
    Votes 21,628
  • WpPart
    Parts 28
[Completed] لویی به تازگی به همراه دوست پسرش یه خونه ی پنج خوابه خریده. ولی دوست پسرش بهش خیانت می کنه پس لویی اون رو از خونه پرت می کنه بیرون... با این حال خونه رو خیلی دوست داره و یه آگهی در اینترنت می ذاره تا بتونه این خونه رو با چند نفر شریک بشه... که این همخونه ای ها شامل نایل، یک برنامه نویس الکلی، زین، یه معلم جذاب پیش دبستانی، لیام، یه استریپر مهربون و هری،یه روانشناس جنسی عجیب میشه! و لویی درباره ی همه ی این ها اصلا مطمئن نبود... Written by: @Crypticfangirl Translated by: @Vampire_sh17
°Little Problem° [Z.M] _ By Sara (Completed) by notevensara_
notevensara_
  • WpView
    Reads 327,229
  • WpVote
    Votes 55,710
  • WpPart
    Parts 62
+آقای پین، یا بچه‌ی بوگندوتو از جلوی در خونه‌ی من دور میکنی یا زنگ میزنم پلیس!! Highest ranks: #1 in fanfiction and #1 in onedirection 💛❤ با احترام به لیام پین و تمام خاطرات قشنگی که بهمون هدیه داد.
Skin [L.S](Persian Translation) by PersianGayVodka
PersianGayVodka
  • WpView
    Reads 42,572
  • WpVote
    Votes 10,072
  • WpPart
    Parts 37
[Completed] هری بیماری Haphephobia (فوبیای لمس شدن و لمس کردن) داره. اون از لمس کردن و لمس شدن امتناع می کنه. لویی هم اتاقی جدیدشه که فقط می خواد از مرز دستکش هاش عبور کنه. و شاید هم به زودی از مرز های قلبش... ------ H a p p y E n d i n g ------ Written by: @enigmaticectacy Translated by: @mhd3_mb0odi
Mr taster  [Larry.Stylinson]  by kimo_blue
kimo_blue
  • WpView
    Reads 55,235
  • WpVote
    Votes 12,198
  • WpPart
    Parts 23
[{کامل شده}] برای این که تو مسابقه بزرگ آشپزی ایتالیا شرکت کنی نیاز داری یه سر آشپز موفق تمام فوت و فن پاستا پختن رو بهت یاد بده و چه سر آشپزی میتونه بهتر از لویی تو یک ماه از هری یه ستاره برای آشپزی ایتالیا بسازه؟؟ Lou, top Happy ending °°^^{Cover by notoriouse} °°^^ تاریخ شروع : 22 اسفند هزار و سیصد و نود و نه. 1 #boyxboy 1 #harry
NOBODY [Z.M] [L.S] [Completed] by anaw_73788
anaw_73788
  • WpView
    Reads 213,749
  • WpVote
    Votes 32,166
  • WpPart
    Parts 64
به کثیف ترین مقدس،یعنی عشق...قسم میخورم که دوستش دارم. اندازه ی تمام قطرات اشکی که مسبب رها شدنش بود،دوستش دارم. اندازه ی تمام ترک های روی قلبم دوستش دارم. اندازه ی تمام التماس هایی که برای دوست داشته شدن به خرج دادم؛ دوستش دارم. نه مرد...منو سرزنش نکن،این دست من نیست. تا به خودم اومدم دیدم که تنها کسی که دوستم داره هیچکسه... پس منم عاشق هیچکسم شدم.
LACK OF IDENTITY [Z.M] [Completed] by anaw_73788
anaw_73788
  • WpView
    Reads 41,168
  • WpVote
    Votes 7,456
  • WpPart
    Parts 25
با دست های لرزان به بازو هایت چنگ بزن و خودت را در اغوش بگیر. به صدای غم انگیز موسیقی مورد علاقت گوش بده و ارام اشک بریز. در این دنیای خاکستری تنها بنفش کبود تو ترکت کرده و حالا رنگی در بین هاله های تیره وجود ندارد. ناخن هایت را در پوستت فرو کن تا حداقل رنگ سرخ خون، دنیایت را از یکنواختی دربیاورد. نوشیدنیه سرد و تگریت را بنوش رو از درصد الکلش لذت ببر. کمی دود و بعد قرص ارامش بخش و ارامش... به همین سادگی.
 This Man Is Dead(L.S) by larry_diary
larry_diary
  • WpView
    Reads 90,171
  • WpVote
    Votes 11,982
  • WpPart
    Parts 17
" این مرد، مرده " ... هری لطفا اینو بدون، تمام چیزی که تا ابد میخوام تویی. تو و چشمات که بدون تکون دادن زبونت با من حرف میزدین، تو و حرفات که وقتای ناامیدیم همیشه کنارم بودین، تو و صدات که توی شب بیداریام لالاییم میشدین، تو و دستات - که بی شک شاهکار خلقتن - که مرحمی میشدین برای خستگیای جسم و روحم، من تو رو میخوام هری اما؛ تو خودت خوب می‌دونی که من همیشه یه ترسو بودم. من رو ببخش. دوستدار تو، لویی ویلیام تاملینسون [ A Larry Stylinson Persian Fanfiction ] [ Written By : @IWontBeTheOne ] Copy right © 2017 IWontBeTheOne - larry_diary