هری...هرررری...خواهش میکنم نجاتم بده...نذار من رو ببرن...هرررری...
قطرات اشک گونه های پسر چشم سبز رو تر میکنن...صدا توی ذهنش تکرار میشه....حتی جرات نکن به التماس هاش گوش بدی استایلز...حتی جرات نکن برگردی سمتش...
صدای ف ریادهای وحشت زده ی لویی تنش رو میلرزونن...روحش رو از هم میدرن...قلبش رو از کار میندازن اما این اجبار بود.هری این قسم نانوشته رو امضا کرده بود.
صدای لویی پشت سرش خاموش میشه.زمزمه ی خفه ی هری توی باد گم میشه.
هری:متاسفم لویی.متاسفم...
ز, ليام من ميترسم اونا مي خوان منو اعدا....
ل, هييشش هيچکس تا وقتي من اينجام جرعت نميکنه نزديکت شه تخس کوچولوم .کافيه دستشون بهت بخوره تا کاري کنم از ب دنيا اومدنشون پشيمون بشن
[Completed]
تو رفتی و اما حالا آخرین باری که بوسیدمت رو به یاد نمیارم.
تو رفتی و اما حالا گوش هام دیگه دوستت دارم هایی از زبان تو نشنید.
شاید حق باتو باشه، عشق ما اشتباهی جوونه زد و اما حالا دوباره روبهروم ایستادی...
شاید دیگه عاشقت نباشم اما بیا این رو خوب به پایان برسونیم؛با من میرقصی؟
─"Highest Ranking : #1 in NarryStoran #4 in narry
ازت متنفرم...
ازت متنفرم که هنوزم دوست دارم...
ولی دیگه هیچوقت قرار نیست به زبون بیارمش..."
Complete🚫
"بوک کامل شده"
خبببب گایززز این بوک به درد حال و روز امروزی ما میخورههه
من اتوشکی ام و این سومین فف هستش که دارم مینویسم و امیدوارم خوشتون بیاد شومبوساااا🥺✨❤️
•
•
•
•
•
•
این فف دارای صحنه های:فان و 🔞 و ناراحت کننده میباشد اگه خوشتون نمیاد نخونین🤝