1 (full)
83 stories
Dukkha by MiyunaBBH
Dukkha
MiyunaBBH
  • Reads 64,425
  • Votes 15,971
  • Parts 107
رنج: Dukkha بودا می‌گوید: «زائیده شدن رنج است؛ پیری رنج است؛ بیماری رنج است؛ مرگ رنج است؛ اندوه، زاری و درد، پریشانی و ناامیدی رنج‌اند. نرسیدن به آن شخص که دوست می‌داری رنج است.» این تنها خاطره‌ای که از مادرم دارم. همین جملات تنها چیزی‌هایی بودند که از مادرم برای من مونده بود. نه چهره... نه صدا... نه عطر... نه نوازش... نه تشویق... نه تنبیه... نه انگیزه... نه امید... نه عشق... فقط یک دست نوشته‌ی قدیمی... یک یادگار کهنه... اگه این رنج نیست پس چیه؟ من رو آيتنه (āyatana) صدا می‌زنن...یعنی دریچه‌ی ظهور رنج. G̶̶E̶̶N̶̶R̶̶E̶̶: Romance, Criminal, Psychology, Happy, smut C̶̶O̶̶U̶̶P̶̶L̶̶E̶̶: Chanbaek داستان دو فاز داره پس حتما توضیحات قبل از پارت اول رو بخونید. اولین بوک از مجموعه‌ی inclination (تمایل، نهاد، شیب، انحراف) دقت کنید که بوک‌ها هرکدوم داستان خودشون رو دارند و هیچ ربطی به همدیگه ندارند.
Deadly Desire  by eliz_story
Deadly Desire
eliz_story
  • Reads 49,518
  • Votes 9,998
  • Parts 53
? میــل مخــرب ? کاپـــل⇽ چانبک، هونهان، کایسو، کریسهو ژانــــر⇽ اسمات، عاشقانه، درام وضعیت⇽ تمام شده ⚠️ شماره اپیزود ها با فایل های تلگرام یکی نیست . ? خلاصه: بیون بکهیون، تک پسر منزویِ رئیس جمهور دراصل یه همجنسگرا و نقاش ناشناس منحرفه که طرح بدن لخت مردها رو روی دیوار خیابون های سئول میکشه. اون خیال میکنه برای چنین کاری نیاز به اجازه کسی نداره، اما یه روز وقتی مشغول رنگ زدن پس زمینه‌ی یه دیواره پارک چانیول جلوش ظاهر میشه و با عصبانیت سرش داد میکشه: 《 وات د فاک! داری چه غلطی با دیوار سوپر مارکت من میکنی؟! 》 گرچه چانیول نمیدونه با هنرمند محبوبش ملاقات کرده، اما وقتی بهش پیشنهاد میشه جزو بادیگاردهای پسر آقای بیون شه درخواست منشیِ بکهیون رو رد نمیکنه! ? بـرش: - بهم یه امضا میدی؟ بکهیون خودش روی کانتر نشوند تا یقه ی چان رو بگیره. + امضا چه کوفتیه؟ میتونم زیرت برات جون بدم لعنتی! - من استریتم عزیزم..‌‌. سعی نکن اغوام کنی چون ممکنه خندم به جایی برسه که حالم ازت بهم بخوره!
Lost In Paris {Afterstory} by evie_TM
Lost In Paris {Afterstory}
evie_TM
  • Reads 2,882
  • Votes 594
  • Parts 5
- می‌دونی بهت افتخار می‌کنم پرنسس پاپا. تو از پسش برمی‌آی. بل با نگاه غمگینی به پدرش خیره شد و غر زد: -تا قلبم آروم می‌تپه، یعنی نتونستم. بکهیون لبخند گرمی زد و موهای دخترش رو نوازش کرد. خستگی مفرطی به روی شانه‌های پهنش می‌نشست وقتی می‌دید دخترکش از جنگیدن خسته شده و بهش حق می‌داد. - پس بهت قول می‌دم قلب من جای خالی تپش‌های تو رو پر کنه بل پاپا. تا وقتی که من نفس بکشم اون هم صدبرابر برای تو می‌تپه. ~~~~~~~~~~~~~~~~~ Fiction Name: Lost in Paris {Afterstory} Genre: Romance, fluff, slice of life, R Couple: Chanbaek~ Status: Complete✅ Start [16 March 2022] Ending [30 March 2022] Word Count: 32,300 By Evie Frye ~
Lost In Paris {COMPLETED} by evie_TM
Lost In Paris {COMPLETED}
evie_TM
  • Reads 44,020
  • Votes 10,566
  • Parts 58
چانیول یه وکیل خوش قلب و مهربونه که از پس پروندههای زیادی بر اومده. اون در واقع هیچوقت فکرشو نمیکرد تو پاریس، عاشق مردی بشه که فقط یه گارسون تو رستوران سِپتیم پاریسه و دختری داره که به جز براورده کردن آرزوهاش، به چیز دیگهای توجه نمیکنه. ~~~~~~~~~~~~~~~~ - یول؟ - بله عزیزم؟ - من پدر مزخرفیم. من باید قهرمان بِل می شدم ولی حالا اینجام و به تو نیاز پیدا کردم. - بکهیون، تو قوی هستی. تو به من نیاز نداری. تو بیدلیل لبخند میزنی، با فلوتزنهای ریوالی میرقصی و حرفهایی میزنی که من رو فقط بیشتر به وجودت وابسته میکنه. تو هر روز بل رو بغل میکنی، بهش میخندی و تمام تلاشت رو میکنی تا آرزوهاش رو براورده کنی. تو یه قهرمانی. قهرمان زندگی دخترت. میدونی، مردم عاشق قهرمانهان. پس به من هم حق بده که عاشقت باشم. Fiction Name: Lost in Paris Genre: Romantic, Drama, Slice of life, R Couple: Chanbaek~ Status: Complete✅ Start [21th Agust, 2021] Ending [31th Dec, 2021] Word Count: 310,000 By Evie Frye~
Church Bells Fall ^ Completed by IreneAO_O
Church Bells Fall ^ Completed
IreneAO_O
  • Reads 46,567
  • Votes 13,868
  • Parts 59
«تویی که میگفتی دنیا رو بهم میدی، میشه پس بگیریش و برگردی؟» _______ یه شمع روشن کردم و با خودم گفتم "وقتی شمع ذوب بشه، دیگه بهش فکر نمیکنم" اما پنجره باز شد و شمع خاموش شد. گمشده ی من، حالا که دنیا نمیخواد فراموشت کنم. بالاخره یک روز... تمام شمعای دنیا رو خاموش میکنی، و برمیگردی؟ _______ «این داستان منه، داستان عاشقانه ی پزشک ضد دین و کشیش متعصب در تاریکترین روزهای تاریخ کلیسا...میشه تو روزایی که عشق دوتا مرد نتیجه ای به جز چوبه ی دار نداره، پا روی تمام تفاوتامون بزاریم و عاشق بمونیم؟» Church Bells Fall By Irene Genner : Historical , Angst, Classic Channel @Pny_Fiction
ᥫ᭡Tag You're It by itscruelladevil
ᥫ᭡Tag You're It
itscruelladevil
  • Reads 94,983
  • Votes 21,103
  • Parts 40
[تمام شده] بکهیون مدیر یه مهدکودکه که همیشه از پشت پنجره‌ی اتاقش به بیرون زل میزنه تا بتونه پارک چانیولی که اومده دنبال پسرش و دید بزنه و مدام این سوال توی سرشه که چجوری میتونه یه روز جزو اون خانواده‌ی دو نفره باشه؟ آیا قراره براش آسون باشه؟ نویسنده ❥៚ کروعلا کاپل ❥៚چانبک ژانر ❥៚رومنس، روزمره، فلاف، درام، اسمات
Your Memories ♡ by parkhyunee_s
Your Memories ♡
parkhyunee_s
  • Reads 1,363
  • Votes 347
  • Parts 8
"مدت زمان بین همدیگر رو ملاقات کردن تا عاشق هم شدنمون کوتاه بود ، همون طور که مدت زمان رفتنت و ترک کردنم کوتاه بود.... تو، منو رها کردی .... من، تنها و شکسته باقی موندم و هنوزم نتونستم خاطراتی رو که باهم داشتیم فراموش کنم........." من بیون بکهیون ، کسی که توی یه صبح یه پسر قد بلند با چشمای درخشان رو ملاقات کردم ، پسری که باعث دگرگونی زندگیم شد و تمام ذهن و قلبم رو برای خودش کرد ، اون شد مالک کل وجود من ...ولی اون پسر توی یک صبح زمستونی رهام کرد و به کل غیب شد ، انگار که اصلا از اول وجود نداشته و من هنوزم نتونستم خاطراتی رو که باهاش داشتم رو فراموش کنم. . Couple : ChanBaek Gender : Romance, Angest Writer : Sirius
꧁𝑴𝒂𝒓𝒊𝒆 𝑨𝒏𝒕𝒐𝒊𝒏𝒆𝒕𝒕𝒆꧂ by Rubyl10
꧁𝑴𝒂𝒓𝒊𝒆 𝑨𝒏𝒕𝒐𝒊𝒏𝒆𝒕𝒕𝒆꧂
Rubyl10
  • Reads 107,733
  • Votes 24,784
  • Parts 43
[پایان یافته] این دنیا برای امگاهای مارک نشده زیادی خطرناکه! من بیون بکهیونم، امگای 23 ساله که طی یه سانحه حس بویاییشو کاملا از دست داده و بخاطر همین مشکل نمی‌تونه فرومونا رو احساس کنه...شاید شما فکر کنین که این‌ یه نقص محسوب میشه اما برای من اینطور نیست‌. حالا اون آلفاهای کوفتی هرگز نمی‌تونستن با رایحه‌اشون منو تحت سلطه خودشون بگیرن. من هیچ نقطه ضعفی در برابر آلفاها ندارم!...این دنیا از چهار رایحه پیروی میکنه که بهشون "رایحه‌های چهار فصل" گفته میشه. و بین تمام این رایحه‌ها، رایحه زمستونی وجود داره که فقط مختص به آلفاهای برتره و میتونه تمام گونه‌ها رو تحت سلطه خودش بگیره. خب، البته وجود همچین آلفایی با رایحه برف که حتی بو هم نداره فقط و فقط یه افسانه‌ست...اوه صبر کن! منم تا یه مدت قبل همین فکرو میکردم اما درست تا وقتی که با چشمای خودم اونو دیدم و با وجود نقصم رایحه برفیشو احساس کردم. ♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧ فیک: ماری آنتوانت کاپل: چانبک ژانر: امگاورس♧مافیا♧رمنس♧اسمات
𝑹𝒐𝒔𝒆𝒔 by csyncc
𝑹𝒐𝒔𝒆𝒔
csyncc
  • Reads 34,617
  • Votes 7,303
  • Parts 32
' 𝑯𝒊𝒔𝒕𝒐𝒓𝒊𝒄𝒂𝒍, 𝒓𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆, 𝒐𝒎𝒆𝒈𝒂𝒗𝒆𝒓𝒔𝒆' ' 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒃𝒂𝒆𝒌' یه دیدار ساده بود؛ گل های رزی که هر بار از زیر شنل بلندش بیرون کشیده میشد... و قلبی که هر بار تند تر میتپید. ᴥ︎︎︎ - من همون شاهزاده ی نفرین شدم. - اما نفرین به زیبایی!
Weirdos by maniafic
Weirdos
maniafic
  • Reads 1,101
  • Votes 283
  • Parts 4
چانیول و تک چشم تتو شده اش نگاهش میکردن. مردم نگاهش میکردن. احتمالا خدا و کائنات و کل کیهان هم. دستش رو گرفت. تنها به این دلیل که فکر میکرد اگه لمسش کنه، مثل کارتون ها رنگ ها و لبخند چان بهش سرایت پیدا میکنه. شاید هم کرد. شاید همه چیز فقط افکار احمقانه ی بکهیون نبود. شاید خدا واقعا نگاهش میکرد... چندشاتی کامل شده روزمره، انگست چانبک