Select All
  • Broken Rules
    1.5K 384 15

    ❝ Introduction ❞ "هیچکس فریادهایم را نمی‌شنود عذاب کشیدنم..تنها بودنم را نمی‌بینند همه گناهانم را می‌بینند، حتی تو!" 「توی قلبش هیاهوی بزرگی به پا بود و به طرز جنون‌آوری می‌تپید، با صدای خشم‌آلودش غرید:"چی‌کار می‌کنی وانگ؟!" ییبو دستشو برد سمت ابریشم مشکی ژان که به تازگی بلندتر شده بود، چند تار که روی پیشونیش رها شده...

    Mature