🔱کارآگاه ارشد جیمین
کارآگاه کالبد شکافی تهیونگ
دستیار کارآگاه کریس
در پی داستانی هیجان انگیز...
بدنبال سرنخی از فرشته ی مرگ...
تا نخونی متوجه نمیشی
نه ترجمه شده نه کپیه
زیبا ترین داستان خون آشامی که میتونی بخونی🔱
🔴Couple: Vmin/ Namjin/sup
مظلوم شیطان صفت
میدونید وقتی آدم ساده و پاکی باشید، به همه اعتماد میکنید و فکر میکنید که همه مثل خودتون آدم خوبی هستن، درست مثل پارک جیمین.
وقتی یه سری آدم به درد نخور توی خرابه ای تاریک و ترسناک ولش میکنن، شاید یه اتفاقای کوچیکی رخ بده، مثل ملاقات با شیطان. ولی خب اگر اون شیطان به طرز عجیبی فاکی و هات باشه، چی میشه؟؟
متفاوت ترین فیکشن ویمین!
جیمین و تهیونگ دوتا دوست و هم اتاقی...
اتفاقات و مشکلاتی که باهاشون دست و پنجه نرم میکنن...
و ایا فقط دوست هستن؟
Couple: Vmin,Hopv,Namjin
ژانر: روانشناسی، عاشقانه، روزمره، مرموز، طنز، اسمات
نام داستان :عشق ممنوعه💜
ژانر:drama/romantic/angest
کاپل:minv
نویسنده:لیلا🔮
جیمین با شنیدن دوباره اسم ته اشکاش سرازیر شد و روی زانوهاش نشست.
"میگه تهیونگ رفته،
اون گفت ولی من میدونم دروغ گفته
اون جایی نمیره،
ما به هم قول دادیم."
در افسانه ي يوناني،نرگس پسري زيباس كه از حيرت زيبايي خودش خشك ميشه و به گل تبديل ميشه!🥀
"توجه: من ايده ي اوليشو از يه فيك ديگه گرفتم ...!"
'پايان يافته
+ناركيسوس تلفظ تركي كلمه ي انگليسي Narcissus به معني گل نرگس هست!
از وقتی که ما بچه بودیم تو بهترین دوست من بودی.
تو منو میشناسی ، و منم تو رو میشناسم.
تو همه چیز رو راجب من میدونی اما خب، من همه چیز رو راجب تو نمیدونم .
وقتی راجب عشقت به یه نفر دیگه بهم گفتی ، قلب من کاملا شکست .
نمیتونم واسه خوشحالیت خوشحال نباشم ، ولی نمیتونم جلوی گریه های از رو حسودی ام رو بگیرم .
امیدوارم یه روز برسه که راجب احساساتم بهت بگم ، چیزی که تاحالا شانس گفتنش رو نداشتم .
قلب من کاملا شکست و دیگه نمیخوام عاشقت باشم .
یا بهتر بگم .
الان ازت متنفرم .
________________________
#1 bangtan
#1 gay
#1 boyxboy
#2 vmin
+همه چی از یه بازی احمقانه شروع شد وی هیچ وقت فکرشم نمی کرد که سر خفن نشون دادن خودش تبدیل به یک گرگینه شه؟
_زندگی به معنای واقعی قصد روی خوش نشون دادن رو به جیمین نداشت تازه از دست دوران راهنمایی وحشتناک و افسردگی شدیدش به خاطر آزار همکلاسی هاش راحت شده بود که پدر و مادرش تصمیم گرفتن به خاطر شغل مادرش به یه شهر د یگه برن
+ جیمین هیچ وقت فکرشم نمی کرد که با پا گذاشتن به این شهر مرموز قراره زندگیش به این اندازه
تغییر کنه!!
اسمات 🔞
روز های آپ دوشنبه اما اگه از داستان حمایت شه
به دوروز در هفته افزایش پیدا میکنه