Gonna read
91 stories
به نام نامه by ghnvti
ghnvti
  • WpView
    Reads 8,709
  • WpVote
    Votes 2,129
  • WpPart
    Parts 52
سَلاماً عَلیٰ رِسائِلَ لَم تُرسَل خَوفاً مِن بُرودة الرَّد. سلام بر نامه ‌هایی که از ترسِ سردیِ پاسخ هرگز ارسال نشدند.
•Skin To Skin•{Z.M} by The28thstar
The28thstar
  • WpView
    Reads 20,116
  • WpVote
    Votes 4,767
  • WpPart
    Parts 43
فکر کنم فهمیدم آدمها با رفتن معشوق چیکار میکنن. اونها ازش قصه میسازن. و این قصه‌ی رفتن اونه.
FlaMeS [Z.m] by imfuckingshadow
imfuckingshadow
  • WpView
    Reads 35,301
  • WpVote
    Votes 5,345
  • WpPart
    Parts 22
welcome salite ha Zayn Top +15 بوک شامل خشونت، قتل، شکنجه، الفاظ رکیک و...
Anne by BHr_1D
BHr_1D
  • WpView
    Reads 21,217
  • WpVote
    Votes 3,647
  • WpPart
    Parts 31
زین دست مرد رو توی دستش فشرد "خواهش میکنم آقای؟ +پین هستم، لیام پین پدر آنه _آقای پین، دختر شیرینی دارید! دست خوش ابعاد و مرطوب مرد رو رها کرد و به آنه لبخند زد [کامل شده]
Delibal [Z,M] by Yanamson
Yanamson
  • WpView
    Reads 7,945
  • WpVote
    Votes 1,243
  • WpPart
    Parts 25
Completed ‌کلمه‌ی "دلیبال" " Delibal": نوعی عسل که مقدار کم آن شفا دهنده و مقدار زیاد از آن کشنده است. آدمی را دلیبال صدا میزنند که نه توان تحمل دوریش را دارند و نه توان نزدیکی بیش از حد به او را. ژانر: معمایی، جنایی، رومنس Cover by @imfatwzh ⚠️این بوک حاوی محتویاتی می باشد که ممکن است برای هر سن و روحیه ای مناسب نباشد، پس با آگاهی مطالعه کنید.
Sunken (Ziam) by Setareeh181
Setareeh181
  • WpView
    Reads 9,201
  • WpVote
    Votes 2,114
  • WpPart
    Parts 40
تا حالا به این فکر کردید که شما تو چه چیزی غرق شدید؟ تو عشق؟ تو تنهایی؟ تو پول؟ تو تاریکی؟ تو شهرت؟ شاید هر کدوم از شما تو یکی از این ها غرق شده باشید... اما من... تو اکثر این ها غرق شدم... وقتی تو تاریک ترین روز های زندگیم بودم... وقتی همه امیدم رو برای زنده موندن و زندگی کردن از دست داده بودم... وقتی اصلا انتظارش رو نداشتم... جوری تو عشق غرق شدم که نه خودم و نه هیچکس دیگه ای نمی‌تونست نجاتم بده... این داستان داستان منه... پسری که تو اوج بدبختی و ناامیدی با غرق شدن تو عشق نجات پیدا کرد...‌ And they're so sunken in love
maybe tomorrow   شاید فردا by Farapo21
Farapo21
  • WpView
    Reads 32,081
  • WpVote
    Votes 8,176
  • WpPart
    Parts 85
[ کامل شده] هیچ وقت به سرنوشت اعتقادی نداشتم . همه چیز برای من بوی اجبار میداد . در سرنوشت کسی شبیه به من ، حتی آزادی هم اجباری بود ☆☆☆ زیام *‌ لیام تاپ * تاریخی _ عاشقانه_انگست_ هپی اندینگ *اسامی ذکر شده در داستان هیچ ارتباطی با اشخاص در دنیای واقعی ندارند و صرفا ، برای درک و لمس بهتر داستان به عاریه گرفته شدند*
10_30 by nikiski
nikiski
  • WpView
    Reads 953
  • WpVote
    Votes 293
  • WpPart
    Parts 8
«زندگی چیز نکبتیه... بعدشم میوفتی میمیری.» ▫️𝑍𝑖𝑎𝑚 𝑆𝑡𝑜𝑟𝑦▫️
White killer by Artiimijj
Artiimijj
  • WpView
    Reads 3,910
  • WpVote
    Votes 1,049
  • WpPart
    Parts 32
اینکه توقع داشته باشی زندگی باهات خوب باشه، چون تو باهاش خوبی مثل اینه که توقع داشته باشی ی گرگ تورو نخوره چون توام اونو نمیخوری...
Rejection of blood by _Sogand_
_Sogand_
  • WpView
    Reads 16,384
  • WpVote
    Votes 2,754
  • WpPart
    Parts 32
دوئلی که با مرگ شروع میشه اما به زندگی ختم میشه. . کی برنده‌ی این جنگه؟