Best sentences
3 stories
𝐂𝐮𝐫𝐬𝐞𝐝 | 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕 by this_is_D
this_is_D
  • WpView
    Reads 773,676
  • WpVote
    Votes 98,736
  • WpPart
    Parts 26
[ کامل شده] + اسمت چیه؟ _ لوسیفر + مثل شیطان؟ پسر کوچولو در حالی که با چشم های گرد براقش به مرد خیره بود زمزمه کرد... _ دقیقا مرد نیشخندی زد و مثل پسر کوچولو آروم زمزمه کرد... + اسم من جونگ کوکه ولی من کوکی رو ترجیح میدم _ چه مخفف احمقانه ای! + احمقانه یعنی چی؟ پسر کوچولو با چشم هایی که کنجکاوی رو منعکس میکردند پرسید _ از مامانت بپرس مرد بی حوصله گفت و از کنار پسر بچه رد شد + ولی من خانواده ای ندارم پسر کوچولو با صدایی لرزون گفت! ژانر : فانتزی، سوپرنچرال، رومنس، اسمات، انگست کاپل اصلی : کوکوی کاپل های فرعی : یونمین / نامجین حتی اگه کوکوی دوست نداری بدون قراره از این خوشت بیاد :) (دیالوگ چپتر اول از سریال لوسیفر الهام گرفته شده و باقی فیک هیچ ربطی به اون سریال نداره پس کتاب رو از روی جلدش قضاوت نکنید)
Devil wears prada || VKook by Nyctowx
Nyctowx
  • WpView
    Reads 163,200
  • WpVote
    Votes 29,451
  • WpPart
    Parts 31
[ شیطان پرادا میپوشد. ] پایان یافته ژانر : رمنس/ انگست / فانتزی / سوپرنچرال / اکشن / حاوی اسمات کاپل : اصلی ؛ تهکوک - فرعی ؛ یونمین "این چرخه‌ی تکراری تا ابد ادامه داره و درمان عشق نافرجامی که هر روز و هر روز بهت یادآوری میشه، دست نیافتنیه! برای همینه که عشق برای ما درست نیست، ما نمیمیریم تهیونگ؛ هزار سال من رو حبس کن و من هزار سال و یک روز دیگه میام و میبوسمت. پس اگه میخوای قیدم رو بزنی باید من رو بکشی." - عشق بین یک شیطانِ پرادا پوش و رییس مافیا بی‌نهایت غیرقابل‌باوره؛ ولی اتفاق افتاده... یا شاید این هم یک بازی دیگه بود؟
Fuck You Cucumber by elmirabv8
elmirabv8
  • WpView
    Reads 75,728
  • WpVote
    Votes 10,346
  • WpPart
    Parts 40
(Season 1) ⌲ Aυтнor ┋⌜ Elmirabv ⌟ ⌲ Geɴre ┋⌜ Drama ≣ Fluff ≣ Smut ⌟ ⌲ Coυple ┋⌜ KookV ≣Yoonmin ⌟ ⌲ Coɴdιтιoɴ ┋⌜ ONGOING ⌟ ⌲ тco ┋ ⌜ +18 ⌟ بعضیا میگن"تنفر" بعدا تبدیل به "عشق" میشه. این حرف، از نظر تهیونگ هیچ معنی ای نداشت ! کیم تهیونگ، پسری بود که توی راهنمایی بخاطر قد بلند بودنش کلی تحسین میشد ... اما چی میشه اگه توی دبیرستان، با آدمای قد بلندتری رو به رو بشه ؟ یا یکیشون معادلاتش رو بهم بریزه ؟ کسی که تمام زندگیش رو دستخوش تغییر کنه ... و رویاهاشو صاحب شه ! یکی که بی اختیار بهش فکر بکنه. -من از خیار متنفرم، تو هم درازی و باعث شدی از تیم والیبال بیام بیرون، پس توهم خیاری! ازت متنفرمممم! +اوه، خوشحالم، چون جزو چیزایی شدم که ازشون یاد میکنی (Season 2) ⌯ Gᴇɴʀᴇs ⤷ Smut ⤷ Drama ⤷ Romance ⤷ Fluff ⤷ Happy Ending ⌯ Cᴏᴜᴘ: ⤷ KookV ⤷ YoonMin ⤷ NamJin ⌯ Wʀɪᴛᴇʀ: #ElmiraBV خلاصه: ده سال گذشته ده سال از موقعی که جونگ کوک به تهیونگ قول داد که زود برگرده و اونو برای همیشه واسه خودش کنه، گذشته. اما چی میشه اگه بعد از هفت سال یهویی سر و کله اش پیدا بشه، اونم با یه حلقه توی دستش؟! به نظرتون تهیونگ چیکار میکنه؟ درخواستشو قبول میکنه؟ +بازگشت به کشور خودت قشنگه -آره، اما نه با یه حلقه!