Poonasheen's Reading List
43 stories
Tranquility by SaintsDeadGirl
SaintsDeadGirl
  • WpView
    Reads 2,279
  • WpVote
    Votes 123
  • WpPart
    Parts 7
All his life Daryl's had this annoying ability to read the minds of everyone around him with no way of making it stop, except to live in isolation. So he moves up in to the mountains and only comes to town a few times a year, but is meet with glares and an hateful thoughts each time. While trying to hurry up and get the few items he needed, a stranger runs in to him and for once, Daryl hears nothing. Not one single thought from this man or the other people around them. For the first time in his life, the only voice he has in his head, is his own.
The Grind *Rickyl* by Im_Tired73
Im_Tired73
  • WpView
    Reads 30,062
  • WpVote
    Votes 1,320
  • WpPart
    Parts 18
Daryl Dixon is a man of choice. He chose not to follow his parents wishes. He chose to move way from them to Atlanta, Georgia. There Daryl found a job at his favorite coffee spot "The Grind", and had way more luck with finding an apartment. He enjoyed his small apartment and simple life until Rick Grimes came into the picture. Rick was an officer, who came into the shop everyday, not trying to sound cheesy, but he fell for Daryl sooner or later. Only making his life more complicated. Daryl couldn't lie... He had a role in this mess.
Lauren. by thesillykid
thesillykid
  • WpView
    Reads 11,099
  • WpVote
    Votes 1,659
  • WpPart
    Parts 26
از چشم‌هات و دست‌هات که دنیای من در اون‌ها خلاصه میشه.
Colors PT II: Black and Blue by warnox
warnox
  • WpView
    Reads 14,028
  • WpVote
    Votes 1,607
  • WpPart
    Parts 31
[Completed] 《او یک خاطره‌ی سیاه بود...》 رنگ‌ها قسمت دوم : سیاه و کبود اون پیرهن مشکیش رو برام گذاشت و پیرهن آبیم رو با خودش برد و حالا من موندم و سیاهی‌ها و کبودی‌هام... Thanks for Perfect cover: @IWONTBETHEONE
Lirablu 2 by Blackrabbt
Blackrabbt
  • WpView
    Reads 2,335
  • WpVote
    Votes 296
  • WpPart
    Parts 9
لیرابلو دانشجو شده، تفریح های نه چندان سالمش دوباره بهش برگشتند و دوری از دوست دخترش هم تلخی بیشتری رو بهش اجبار میکنه، ولی اونا بزودی دیدار خواهند کرد و لی به روش خودش قراره دلتنگیش رو به دختر کوچولوش نشون بده!... اولین آپ در تاریخ 30march .tue انجام شده آپ بعدی: 100 ووت شدن بوک هرچیبیشتر روی فصل اول نظر بدید اینو بیشتر میریم جلو;)
+11 more
| 𝐍𝐢𝐠𝐡𝐭𝐦𝐚𝐫𝐞 by l_Armand_l
l_Armand_l
  • WpView
    Reads 447
  • WpVote
    Votes 38
  • WpPart
    Parts 5
صدای برخورد شلاق چرمی به پشتش کل سالن رو گرفته بود. +خواهش میکنم به خودت بیا...من اون نیستم! کلماتش رو فریاد میزد. باید دختری که خودش رو سپرش کرده بود رو به خودش میاورد. +احمــــــق من اون نیستم! لطفا به خودت بیــــــا هیچ راه دیگه ای جز کوبیدن به صورتش سراغ نداشت! دستش رو کنار برد و با تمام سرعت توی صورتش کوبید. . . . داستان دختری عجیب و هنجار شکن که پس از سالها به کشور خودش برگشته و میخواد انتقام بگیره
Lend Me Your Jacket | Jenlisa by warnox
warnox
  • WpView
    Reads 7,487
  • WpVote
    Votes 1,192
  • WpPart
    Parts 12
[Completed] "ژاکتت رو بهم قرض بده!" لیسا با نام مستعار "آلیس" معروف‌ترین نویسنده مانهوا با محتوی "گیرل‌لاو"عه اما کسی نمیدونه توی زندگی واقعی و به دور از لپ‌تاپش، هر روز به دنبال یه بهانه می‌گرده تا به زندگی خودش پایان نده. ژانر: فن‌فیکشن-رمانس-فلاف کاپل: جنلیسا، لیسرین
𝑾𝒆'𝒓𝒆 𝑵𝒐𝒕 𝑭𝒓𝒊𝒆𝒏𝒅𝒔 by LesyeuxdeMilly
LesyeuxdeMilly
  • WpView
    Reads 24,774
  • WpVote
    Votes 2,539
  • WpPart
    Parts 19
یک هرزهٔ عوضی و استریت که هر چیزی که میخواست رو داشت-جنی در یک روز غیرمنتظره با یه پلی گرل منحرف به اسم لیسا، ملاقات میکنه؛ اون دو نفر، مثل آتیش و یخ هستن، پس..چه اتفاقی قراره براشون بیفته؟ Cover by: lisarius
✪Evil Love : Chaelisa❂ by KitCatChuu
KitCatChuu
  • WpView
    Reads 24,055
  • WpVote
    Votes 1,885
  • WpPart
    Parts 24
ژانر : 『اسمات، تخیلی، خوناشامی، رمنس』 کاپل : 『چهلیسا.جنسو』 خلاصه : 『لیسا مانوبان، ملکه ی خوناشام ها و سرزمین زیرزمینیه اما هرگز یک بیمار سادیسمی نیست.گرچه کسی حرفش و باور نمیکنه و پرستارش، پارک رزان، هم مستثنی نیست.لیسا توسط بهترین دوستش از تاج و تختش پایین کشیده شد و به عنوان یک بیمار سادیسمی جایی درون تیمارستانی نحس، گرفتار شد.اما ملکه ها از تراژدی متنفرن.پس لیسا تصمیمی میگیره، تاج و تختش و پس بگیره.و...آیا کسی هست که ندونه، یک بیمار بدونه پرستارش قادر به انجام هیچ کاری نیست؟』
𝖲𝗐𝖾𝖾𝗍 𝖽𝖺𝗒 by Meow_meowlil
Meow_meowlil
  • WpView
    Reads 11,114
  • WpVote
    Votes 2,377
  • WpPart
    Parts 42
-یونگسان برای کار به اون شرکت رفته بود...اما الان تنها دلیل موندنش در اونجا مونبیوله!- -رومنس ، اسمات -کامل شده