vafa_1485's Reading List
11 stories
⌊ Enigma ⌉ by TheRealUniqueY
⌊ Enigma ⌉
TheRealUniqueY
  • Reads 303,581
  • Votes 74,076
  • Parts 99
‌‌❦→ E N I G M ᗩ ←❦ 🕯Cᴏᴜᴘʟᴇs: Cʜᴀɴʙᴀᴇᴋ/ Hᴜɴʜᴀɴ /Kaisoo 🕯Gᴇɴʀᴇ: Rᴏᴍᴀɴᴄᴇ | drαм | Myѕтerιoυѕ | Sмυт | angst وقتی به خونه‌ی جدید اثاث‌کشی کردم، صاحب‌خونه می‌گفت خونه‌ای که پنجره‌ی اتاقم رو به حیاطش باز میشه سال‌هاست که متروک و خالیه اما من نیمه‌های شب می‌شنوم که از خونه‌ی خاک گرفته و متروک، صدای به هم خوردن ظروف و باز شدن شیر آب به‌ گوش می‌رسه. وقتی از پنجره به حیاط نگاه می‌کنم هیچ صدایی نمیاد. فقط خاموشیه و مه غلیظ. ══════════════❈ ||✍🏼𝘞𝘳𝘪𝘵𝘦𝘳: @Unita13🍃 ||🔔𝘊𝘩𝘢𝘯𝘯𝘦𝘭 𝘪𝘥: @UnyPv🌸
The Persian Boy by Niyusha_Y
The Persian Boy
Niyusha_Y
  • Reads 2,781
  • Votes 381
  • Parts 8
روایتی واقعی از رابطه‌ی اسکندر مقدونی و معشوق ایرانی‌اش. مجلهٔ ادوکیت «پسر ایرانی» را در میان ۱۰۰ رمان برتر همجنس‌گرایانه جای داده است. ~ به قلم ماری رنولت سال ۱۹۷۲ 🥇#1- persia
Guarding His Heart by 7yearswithkyungsoo
Guarding His Heart
7yearswithkyungsoo
  • Reads 6,992
  • Votes 1,768
  • Parts 12
وقتی ولیعهد به طور مشکوکی ناپدید میشه، همه درباریان به راحتی ازش میگذرن و فراموشش میکنن، همه به جز یه نفر...جونگین، محافظ شخصی ولیعهد...اون حاضره هرکاری برای پیدا کردن کیونگسو و برگردوندنش به خونه انجام بده
💢I Married the Devil!💢 by marky_gaga
💢I Married the Devil!💢
marky_gaga
  • Reads 33,279
  • Votes 4,465
  • Parts 22
این اتفاق زمانی که ما هنوز خیلی جوان بودیم افتاد؛ تو سن 18 سالگی ازدواج کردیم. خانوادم کاملا مخالف این کار بودن و هیچوقت هم باهامون موافقت نکردن؛ اونها هیچوقت جکسون رو قبول نکردن، اگه بخوام صادق باشم همیشه میگفتن یه چیزی درباره اون درست نیست. مادرم انگار که ازش می‌ترسید، در واقع بشدت ازش وحشت داشت و پدرم به خاطر تمایل جنسیمون قبولمون نمیکرد، چون هر دو مرد بودیم ولی اون زمان من اونقدر تو عشق جک غرق بودم که اصلا به حرفهاشون اهمیتی نمیدادم ولی حالا می‌فهمیدم که باید به حرفشون گوش میدادم...!
♕The Last Bait♕ by cloudy_ya
♕The Last Bait♕
cloudy_ya
  • Reads 4,869
  • Votes 616
  • Parts 17
•خلاصه: بلک بابل... قاتلِ سفارشیِ یه سازمان جاسوسی توی تایلنده، که بهش ماموریت داده میشه تا بیلد ، هکرِ فراریِ سازمان، که کلی اطلاعاتِ مهم داره رو پیدا کنه و بکشه! بیلد از هوشِ زیادی برخورداره و چیزایی میدونه که میتونه این سازمانو از ریشه نابود کنه .. چی میشه اگه مسیرِ این هکرِ باهوش با مسیرِ یه قاتلِ فوقِ بی رحم گره بخوره؟! ♚ژانر: جنایی،رمنس، اسمات♚ ♚کاپل:بایبل بیلد♚ ♚نویسندگان: cloudy. ya& Bible♚ ❌این فیک اجازه ی بازنویسی و بازگردانی نداره❌
‌Christopher. J.Roland Memory  by shopicopa
‌Christopher. J.Roland Memory
shopicopa
  • Reads 4,989
  • Votes 1,095
  • Parts 28
خاطرات کریستوفر جیمز رولند. «دیالوگ بوک» کریستوفر. ج. ر.
▪︎Dark Light [2]▪︎ by _Hira2001_
▪︎Dark Light [2]▪︎
_Hira2001_
  • Reads 3,753
  • Votes 790
  • Parts 9
▪︎نور تاریک▪︎ حقیقت های تلخ؟ یا.. دروغ های شیرین؟! تحمل کدوم سخت تره؟ در ادامه فصل قبل... ------------- کاپل: ییژان ژانر: رومنس، مدرسه‌ای، جنایی، درام، اسمات روزهای آپ: پنجشنبه ها نویسنده: هیرا
Social Friend/دوست اجتماعی by Galaxy_girl92
Social Friend/دوست اجتماعی
Galaxy_girl92
  • Reads 29,428
  • Votes 6,251
  • Parts 33
کیم سوهو نویسنده ی جوون و آینده داری هست که بعد از مرگ برادر دوقلوش توی یه حادثه ی رانندگی دچار افسردگی حاد میشه و تصمیم به خودکشی میگیره اما قبل از اینکار با شخصی آشنا میشه که پیشنهاد میده در ازای کمک بهش، سوهو مدتی رو به عنوان دوست اجتماعی در کنارش باشه
ATHERIS (S1) by SHIA_Eunoia
ATHERIS (S1)
SHIA_Eunoia
  • Reads 31,975
  • Votes 7,006
  • Parts 61
عنوان: اتــــریس کاپل: ییژان (ییبو تاپ) ژانر: پلیسی - اکشـن - مافیا - هیجانی نویسندگان: ꜰᴀᴛ و ꜱʜɪᴀ افسر جوانی که ماموریت داره با نفوذ به باند آتش سرخ، اون رو متلاشی کنه اما چی میشه اگه همه چیز اونطوری که فکر میکنه پیش نره؟ اگه درست لحظه ای که میتونه به هدفش برسه مردد بشه چی؟ و چه اتفاقی میوفته اگه درست زمانی که فکر میکنه برای همیشه اون چیزی رو که میخواد از دستت داده، بفهمه همه این‌ها از اول یک داستان ساختگی بوده؟ روزهای آپ: شنبه و چهارشنبه
• Death Angel • by _Hira2001_
• Death Angel •
_Hira2001_
  • Reads 8,841
  • Votes 2,576
  • Parts 34
• فرشته مرگ • هرگز نباید به آدما اعتماد کرد. به لبخنداشون.. به نگاهاشون.. به حرفاشون هیچوقت نباید اعتماد کرد. اینها همه فقط یه نقاب پوشالی هستن برای پنهان کردن شیطان درونشون... ........ خلاصه: کیم کای یکی از باهوش ترین افسرای دایره جنایی، کسی که به حل کردن پروندهای سخت معروفه اما با پیدا شدن یه قاتل روانی، کل شهرتش به باد میره. هیچ وجه تشابهی بین قربانیا و روش قتلشون وجود نداره و تنها یک چیز توی همشون مشترکه یعنی.. گم شدن چشماشون..! چی میشه اگه اینبار قاتل، خودِ کای و عشقش اوه سهون رو هدف بگیره؟ ........ کاپل: سکای/کایهون (ورس) ژانر: جنایی، دارک، انگست، اسمات روز های آپ: جمعه ها نویسنده: هیرا ........ "توجه: این فیکشن دارای صحنه های دلخراش و خشن جنسی میباشد و خواندن آن به افراد زیر ۱۸ سال توصیه نمیشود‌."