WILL READ
28 stories
Young & Beautiful [L.S] by PARASTOOSTYLESS
PARASTOOSTYLESS
  • WpView
    Reads 8,636
  • WpVote
    Votes 1,229
  • WpPart
    Parts 34
[Complete] لویی با وجود استرس و ترسی که داشت،وارد دانشگاهی مخصوصِ نخبگان میشه؛جایی که اسمِ زین مالیک می درخشه و قدرتمنده، نایل هوران بی وقفه صحبت میکنه، همه جا پر از پیانوئه و هری استایلز، تنها فرزندِ ستاره‌ی سابقِ راکِ معتاد به مواد مخدر و روان پریش که از نظر پزشکی ثابت شده بود، کسیه که لبخندی بی نقص و چشم هایی خالی از احساس داره.
01:44 AM~L.S [Completed] by gisustylinson
gisustylinson
  • WpView
    Reads 98,263
  • WpVote
    Votes 17,856
  • WpPart
    Parts 51
نفس هام رو به تو میبخشم... اگه این،تمام چیزیه که نیاز داری. محتوای این داستان شامل: توصیفات غم‌انگیز/ سلف‌هارم/ اقدام به خودکشی/ و... میباشد. 11نوامبر2018
در نوامبر اتفاق افتاد by AdoreLarry__28
AdoreLarry__28
  • WpView
    Reads 468
  • WpVote
    Votes 58
  • WpPart
    Parts 1
[وانشات] [L.S] تجربه‌ حس تلخ سرگردانی در عشق، آغشته به کلام غم با چاشنی‌ اشک‌، لبخند، گم‌شدگی، رهایی و شکفتن...🦋
به نام نامه by ghnvti
ghnvti
  • WpView
    Reads 8,781
  • WpVote
    Votes 2,133
  • WpPart
    Parts 52
سَلاماً عَلیٰ رِسائِلَ لَم تُرسَل خَوفاً مِن بُرودة الرَّد. سلام بر نامه ‌هایی که از ترسِ سردیِ پاسخ هرگز ارسال نشدند.
Angel [L.S] by stillunknowwn
stillunknowwn
  • WpView
    Reads 87,940
  • WpVote
    Votes 17,806
  • WpPart
    Parts 64
[Completed] *Under edit* هری به خاطر دوست صمیمیش و تصمیم‌های غلط اون وارد ماجرایی می‌شه که باید از تنها دارایی به جا مونده ازش مراقبت کنه. اما ورق‌ها تک‌تک برمی‌گردن و می‌فهمه واقعیت هیچوقت اون چیزی نبود که فکرش رو می‌کرده. وقتی تنها چیزی که حس می‌شه درده، چه می‌شه که یک نفر مرهم باشه؟ پی‌نوشت: در این کتاب تمرکزی روی تاپ یا باتمی کاراکتر‌ها نبوده. [Larry Stylinson Fanfiction] Written by: unknown. Start: 18.sep.2019 The end: 16.may.2021
Take Me To Church [L.S](Persian Translation) by PersianGayVodka
PersianGayVodka
  • WpView
    Reads 22,872
  • WpVote
    Votes 4,415
  • WpPart
    Parts 10
[Completed] شيطان واقعيه و اون يه مرد كوچك قرمز با شاخ و دم نيست. Larry Stylinson Short Story. Written by: @Louish Translated by: @Vampire_sh17
•Amazing Sin• [L.S]  by SeTaRe4
SeTaRe4
  • WpView
    Reads 52,318
  • WpVote
    Votes 7,685
  • WpPart
    Parts 19
[Complete] چرخ‌دنده‌های مغز لویی شروع به حرکت میکنن.چرخ‌دنده‌های شیطانی‌ای که باعث شدن لویی یه نقشهٔ انتقام عالی از تیلور رو بکشه.دیگه نشستن و تحمل کردن کافیه.اگه تیلور میخواد لویی رو 'هرزه' خطاب کنه،اشکالی نداره،لویی هم مثل یه هرزهٔ واقعی رفتار میکنه. "میخوام یه چیزی بگم و شما هم به عنوان دوستام،وظیفه دارین که در هر صورت عاشقم باشین." "این اصلا خوب نیست." نایل گفت و زین فقط ناله کرد. "جریان اینه که...من میدونم ما این قانونِ مسخرهٔ 'واکنشی به حرف‌های تیلور نشون نده' رو گذاشتیم.ولی اگه من بتونم از یه راه دیگه ازش انتقام بگیرم چی؟" لویی پرسید.اون منتظر جواب نموند،چون میدونست که دوستاش تا الان یاد گرفتن چاره‌ای به‌جز قبول کردن حرف‌های لویی و همکاری کردن باهاش رو ندارن. "اگه دوست‌پسرش رو بدزدم چی؟" یا،داستانِ لویی 'دزدِ دوست‌پسر' تاملینسون. °Persian translation°
[Dark Sleep](L.S & Z.M)  by zoiarry
zoiarry
  • WpView
    Reads 5,569
  • WpVote
    Votes 1,070
  • WpPart
    Parts 30
الان زمان مناسبی نبود، زمان مناسبی برای یک دیدار مجدد بعد از پنج سال برای دیدن کسی که جوونه چشم هاش حیات چشمهاتو فراهم می‌کرد برای دیدن کسی که همیشه برات فرشته بوده جهنم جای مناسبی نبود اون مال اینجا نیست! جهنم جایی برای فرشته ها نداره لری /زیام هردو کاپل مهم ان Love you alllll... 🤍
Trafalgar || Yoonmin ~ Completed  by millennium_story
millennium_story
  • WpView
    Reads 105,109
  • WpVote
    Votes 20,128
  • WpPart
    Parts 55
'یک روز تو هم با نگاهت بهم التماس می‌کنی که باورت کنم...' 《کامل شده》 کاپل: یونمین، تهکوک، نامجین ژانر: تاریخ معاصر، عاشقانه +اسمات By: Augustida