Finished ✅
49 historias
Elevator por TinaneCb
Elevator
TinaneCb
  • LECTURAS 34,104
  • Votos 8,355
  • Partes 7
(completed) •𝗢𝗻𝗲𝘀𝗵𝗼𝘁 𝗡𝗮𝗺𝗲 : 𝑬𝒍𝒆𝒗𝒂𝒕𝒐𝒓 ❞𓂃🩺 خلاصه: جونگین بهش تأکید کرده بود که باید از اون پزشک سخت گیر فاصله بگیره و بکهیون نمی‌دونست که چرا باید بطور اتفاقی تو آسانسوری که خراب شده باهاش گیر بیفته! 𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 : 𝖢𝗁𝖺𝗇𝖻𝖺𝖾𝗄 𝗪𝗿𝗶𝘁𝗲𝗿 : 𝖳𝗂𝗇𝖺𝗇𝖾 𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲𝘀 : Doctor!AU, 𝖲𝗆𝗎𝗍, 𝖱𝗈𝗆𝖺𝗇𝖼𝖾
Mr. angel [Completed]  por bbh_yeoll
Mr. angel [Completed]
bbh_yeoll
  • LECTURAS 33,155
  • Votos 7,729
  • Partes 8
چانیول 28 ساله گیمره فوق‌العاده که هیچ تجربه ایی در نگه داشتن بچه نداره و تمام وقتش صرفه نگاه کردن فیلم و بازی کردنه مجبور میشه به مدت یک هفته به دلیل زایمان یکی از فامیلای عمه زاده ی شوهر خواهرش از دوتا خواهرزادش مراقبت کنه🍼 ولی خب از اونجایی که تو این کار صفره مجبور میشه همه کاراشو تعطیل کنه و برای اولین بار و آخرین بار توی زندگیش پاشو توی مرکز آموزشی نگه داری از بچه های خردسال بزاره🧁 اما خب این مشکل حالا حالاها ادامه داره تا زمانی که مجبور میشه یه پرستار ساده رو به مدت یک هفته استخدام کنه💓 اما از قضا اون پرستار....👼 ~~~~ یه چند شاتی از کاپل چانبک🧁💜 کمدی🤣 /روزمره💕 وضعیت : پایان یافته✔️
𝒀𝒐𝒖𝒓 𝒈𝒂𝒛𝒆 𝒔𝒑𝒆𝒂𝒌𝒔 𝒕𝒐 𝒎𝒆🥂  por Minhyunll
𝒀𝒐𝒖𝒓 𝒈𝒂𝒛𝒆 𝒔𝒑𝒆𝒂𝒌𝒔 𝒕𝒐 𝒎𝒆🥂
Minhyunll
  • LECTURAS 840
  • Votos 194
  • Partes 1
𖤐⃟🥀 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍: 𝐂𝐡𝐚𝐧𝐛𝐚𝐞𝐤 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: 𝐀𝐧𝐠𝐬𝐭, 𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞 𝑪𝒉𝒂𝒑𝒕𝒆𝒓: 𝐎𝐧𝐞 𝐒𝐡𝐨𝐭 - ازت متنفرم پارک‌چانیول. هم از تو متنفرم و هم از این بیون‌بکهیونی که ازم ساختی. از پارک‌بکهیون بودنم حالم بهم می‌خوره.‌‌.. ازت متنفرم یول. این که هنوزم مثل احمقای به درد نخور، دوست دارم و چشمای لعنتیت باهام حرف میزنن متنفرم..
" Agreement " [Complete] por RayPer_Fic
" Agreement " [Complete]
RayPer_Fic
  • LECTURAS 29,502
  • Votos 6,015
  • Partes 28
¬‌ قرارداد _ کامل شده ¬‌کاپل: هونهان •¬‌ژانر: درام | انگست | زندگی روزمره •¬‌خلاصه لوهان : اون بی نقصه ... یه شاهزاده کامل ... کسی که می تونه با یه نگاهش قلبت رو به لرزش در بیاره ... قلب منم لرزوند با لبخندش ... لبخندی که مثل وزش باد خنک زمستون می مونه... باعث شد سقوط کنم و عاشقش بشم جوری که حتی تصوری ازش توی دنیای من نبود. من توی دنیای خودم بودم، تنها و راضی. اون کسی بود که مرزها رو شکست. آهسته آهسته وزید و قبل از اینکه بفهمم وارد قلبم شد. من عاشقش شدم. حس خوبی بود که لبخند هاش رو داشته باشه توجه اش رو داشته باشم ولی یه چیزهایی هست که دست خودت نیست. همونطور که عاشق شدنم دست خودم نبود رسیدن به این عشق هم دست خودم نبود. من می خواستمش برای داشتنش تلاش کردم اما هربار انگار سخت و سخت تر میشد. من با قلبم چه میکردم؟ قلبی که با هر تپش اون رو ازم می خواست؟ چاره ای نداشتم هیچ راهی به این عشق ندارم جز این قرارداد ... قراردادی که در ظاهر ساده است. فقط یک امضا بود قراردادی که می تونه شروع و پایان عشق من باشه. این قرارداد می تونه آخرین امید من باشه؟ می تونه کاری کنه به دستش بیارم؟ سهون : چشم باز کردم و یکباره دیدمش. حتی از دیدنش شوکه شدم. می دونستم همیشه بوده ولی چرا هیچ وقت ندیدمش؟ همیشه بود و هرگز دیده نشد... شاید فقط من ندیدمش. م
a shy boy [Completed]  por bbh_yeoll
a shy boy [Completed]
bbh_yeoll
  • LECTURAS 87,251
  • Votos 16,809
  • Partes 17
خلاصه فیک✍️: 🔺بکهیون باکره یه پسره 20 ساله چشمو گوش بسته و به قول اطرافیانش بلوغیه که سعی در مخفی کردن کراش 2 سالش روی دانشجوی جذاب دامپزشکی؛ پارک چانیول داره (و حالا بگذریم که تو تنهایش با تصوارتش چیکارا میکنه💦) اما روزی هم فکرشو نمی‌کرد به بدترین شکل و وحشتناک ترین حالت ممکن رازش بر ملا شه🔻 Couple{chanbaek💦 kaisoo 💦sulay💦hunhan} 🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔹🔸🔹🔸🔹 ژانر:کمدی🍫اسمات😈🤦‍♀️رومنس🎈 🎈🎈🎈🎈 وضعیت : پایان یافته✔️
💛 two divorced families 💛 por bbh_yeolll
💛 two divorced families 💛
bbh_yeolll
  • LECTURAS 2,534
  • Votos 782
  • Partes 8
از پارت بیست و هفتم به بعد 💕 پارت های اول در پیج تگ شده در بیو 🍇
💛Two divorced families 💛 por bbh_yeoll
💛Two divorced families 💛
bbh_yeoll
  • LECTURAS 21,211
  • Votos 5,731
  • Partes 26
شاید فکر کنیم گذشتمون هیچ نقشی در آینده نداره اما... بنگ کاملا غلطه❌ دو نفر در بیست ساله قبل از هم نفرت دارن🔥 عاشق میشن❤️.. جدا میشن💔 و فکر میکنن با این جدایی راهشون کاملا از هم جداست... ☁️ اما همونطور که زمین میچرخه آدمای جدیدتر با قلب های جدیدتری پاشونو روی زمین میزارن🚶‍♂️ و کی خبر داره اون زندگی که اونهارو از هم جدا کرده با یه چشم بهم زدن نمیتونه پسراشونو بهم برسونه؟ 🤷‍♀️ بکهیونی که فکر میکنه پسرش جایی جز درس و دانشگاه نداره📚 و چانیولی که فکر میکنه پسرش از همه دستوراتش پیروی میکنه✔️ 💛✨💛✨💛✨💛✨💛✨💛 خب من فکر میکردم با گفتن اون حقیقت بتونم نظره بابامو برگردونم ولی خب در اصل فکر نمیکردم گفتنش چطور میتونه زندگیه 4 نفرو تحت تاثیر قرار بده🥀❤️ اگر بخوایم واسش یه کلمه در نظر بگیریم فکر میکنم "عشق" کلمه مناسبی میتونه باشه🌈 همونی که یه شبه همه چیزو عوض کرد✨ از ما دوتا تا باباهامون🎈 ژانر :درام ✨رمنس❤️ 💛💛💛 زمان آپ : نامشخص
༺𝑩𝒆𝒊𝒏𝒈 𝑨 𝑷𝒂𝒓𝒌 | 𝒫ℯ𝓇𝓈𝒾𝒶𝓃 𝓉𝓇𝒶𝓃𝓈𝓁𝒶𝓉𝒾ℴ𝓃༻ por BIueCloud
༺𝑩𝒆𝒊𝒏𝒈 𝑨 𝑷𝒂𝒓𝒌 | 𝒫ℯ𝓇𝓈𝒾𝒶𝓃 𝓉𝓇𝒶𝓃𝓈𝓁𝒶𝓉𝒾ℴ𝓃༻
BIueCloud
  • LECTURAS 271,192
  • Votos 52,109
  • Partes 40
─من و چانیول، وقتــی بـچه بودیم بهتــرین دوسـت‌های هم به حسـاب مـی‌اومدیم. اون یه دوسـت‌دختـر داشــت. ولی وقتــی پدربزرگ‌ـامون خـواستـن باهـم ازدواج کنیــم، مجبـور شـد باهـاش بهـم بـزنـه؛ با دختـری که واقعـاً عاشـقـش بـود. مـن عاشــقشم اما اون نمیـدونه و برای من سخـته که بخـوام این احساسات‌رو برای حـفظ دوسـتی ای که دیگه وجــود نداره توی ســینه‌ام نگــه دارم. ༆𝓝𝓪𝓶𝓮: Being A Park ༆𝓖𝓮𝓷𝓻𝓮: کالج، انگست، امپرگ، عاشقانه ༆𝓒𝓸𝓾𝓹𝓵𝓮: چانبک، کایسو ༆𝓣𝓻𝓪𝓼𝓵𝓪𝓽𝓸𝓻: 𝑩𝒍𝒖𝒆𝑪𝒍𝒐𝒖𝒅☃︎ ༆𝓢𝓽𝓪𝓽𝓮𝓶𝓮𝓷𝓽: #Full ༆𝒜𝓰𝓮𝓼: +15 🏅𝑹𝒂𝒏𝒌𝒊𝒏𝒈𝒔: 1 in #چانیول 1 in #بکهیون 1 in #چانبک 1 in #بکیول 1 in #کایسو 1 in #کای 1 in #فارسی 1 in #فنفیکشن 1 in #گی 1 in #ترجمه 1 in #اکسو 1 in #انگست 1 in #lgbtq 1 in #chanbaek 1 in #Kaisoo 1 in #Kai 1 in #Baekhyun 1 in #Baekyeol 2 in #Romance 2 in #Chanyeol 2 in #Exo 2 in #mpreg
The Pastiche por kimtinaw
The Pastiche
kimtinaw
  • LECTURAS 1,369
  • Votos 359
  • Partes 1
"تابلویی که پشتش داستان دو مرد خوابیده. سرتیپ ارتش طرد شده از تمام خودش و کشورش و گیشای مردی که یک شبه وارد دنیاش میشه. برای یک شب یا یک زندگی؟" ☆☆☆☆ ژانر:تاریخی، اسمات کاپل:چانبک
𑁍ᯓ Pinky Promises ᯓ𑁍 por AmorTeam
𑁍ᯓ Pinky Promises ᯓ𑁍
AmorTeam
  • LECTURAS 61,096
  • Votos 14,504
  • Partes 30
هفـت سال پیش؛ سهون قربانی یه تجـاوز جـنسی شد که بخاطرش حامـله شـد... حاملگـی که واسـه یه پسـر ۲۱ ساله که اصلا آمادگـی چنین چیزی رو نداشت زیادی غیرمـنتظره بود... در حـد مـرگ ترسیده و کاملا تنها بـود پـس تصمیـم گرفـت بـچه رو به یتیم خونه بسپـره. همینطور که زمان میگـذشت، سهـون به زندگی کـردن تو آپارتمـانِ کوچیـک بهم ریخته اش با ترس از همه ی دنیا و خطرهایی که اون بیرون ممکن بـود براش پیش بیاد ادامه میـداد. اون راحـت زندگـی میکـرد ولی با تـرس. اون فکر نمیکرد هیچوقت دوباره بتونه مثل یه آدم عـادی زنـدگی کنه. تا اینکـه یک روز اتفاقـی توی مغـازه مـردی رو دیـد که خیلی خوش قیافه بـود و دختر بچه که همراهش بود. 𑁍ᯓᯓᯓ #PinkyPromises ᯓᯓᯓ𑁍 🏹نام داستان: قول های انگشتی 🎻کاپل: کایهون 🏹ژانر: درام، رمنس، امپرگ، اسمات 🎻نویسنده: Ericaababyy 🏹مترجم: Tina 🎳چنل: AmorFiction@