all ive read
170 stories
27 Minutes ~|| LarryStylinson Persian Translate [ ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇᴅ ]  by _bunisa
_bunisa
  • WpView
    Reads 11,431
  • WpVote
    Votes 2,387
  • WpPart
    Parts 31
بالاخره همه چیز برای لویی بیش از حد توانش شده بود. دروغ ها, رابطه های فیک و لبخند های قلابی. حق با فن ها بود. اون ها همیشه درست میگفتن. لویی عاشق هری بود ولی اجازه بودن باهاش رو نداشت. به اندازه‌ی کافی سختی کشیده بود و دیگه نمی‌خواست یک زندگی دروغی رو زندگی کنه. همونطور که برای آخرین بار یک ویدیو چت رو شروع کرده بود و می‌خواست به همه دنیا چیزی رو که از قبل میدونستن رو بگه، گفت:"حق با شما بود ... همیشه حق با شما بوده. هر نگاه؛ هر لمس مخفیانه ... حق با شما بود ." آیا این برای هری کافی بود تا معنای حقیقی‌ای که پشت حرف های لویی بود رو بفهمه؟ " پس توی .. بیست و هفت دقیقه بعدی من می‌خوام حقیقت رو بهتون بگم. همه ذرات حقیقت رو .. ولی بیست و هفت دقیقه همه زمانیه که دارم قبل از اینکه ازتون خداحافظی کنم ." ----❦ 𝘤𝘰𝘮𝘱𝘭𝘦𝘵𝘦𝘥 𖦹 ɴᴀᴍᴇ: ‌۲۷ دقیقا ‌ 𖦹 ᴄᴏᴜᴘʟᴇ: لری استایلینسون 𖦹 ᴇɴᴅɪɴɢ: هپی 𖦹 ɢᴇɴʀᴇ: ایدل لایف، اسمات، عاشقانه، سلف هارم 𖦹ᴏʀɪɢɪɴᴀʟ sᴛᴏʀʏ ʙʏ: @HAPPINESSINTIME 𖦹ᴛʀᴀɴsʟᴀᴛᴇᴅ ʙʏ: [@_bunisa]
Falling Again ~|| LarryStylinson Persian Translate  [ ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇᴅ ]  by _bunisa
_bunisa
  • WpView
    Reads 25,780
  • WpVote
    Votes 5,957
  • WpPart
    Parts 34
وقتی هری توی بیمارستان به هوش میاد، همراه با چهار پسریه که هرگز توی زندگیش ندیده‌ اشون. دکتر بهش میگه فراموشی گرفته، و یکی از پسر ها، لویی، به نظر میرسه نسبت به بقیه بیشتر تحت تاثیر این اتفاق قرار گرفته. و حالا اون ها باهم توی یک گروه ان؟ به آهستگی، هری چیز های کوچیکی رو به یاد میاره ولی نه در مورد لویی. گرچه حس می‌کنه واقعا توی این پسر که "دوست صمیمی"ـش هست غرق شده، ولی قطعا لویی چیزی رو مخفی کرده. چی میتونست باشه؟ ----❦ 𝘤𝘰𝘮𝘱𝘭𝘦𝘵𝘦𝘥 𖦹 ɴᴀᴍᴇ: دوباره عاشق شدن 𖦹 ᴄᴏᴜᴘʟᴇ: لری استایلینسون 𖦹 ᴇɴᴅɪɴɢ: هپی 𖦹 ɢᴇɴʀᴇ: ایدل لایف، اسمات، عاشقانه
Him ~|| Larry Stylinson AU [ ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇᴅ ]  by _bunisa
_bunisa
  • WpView
    Reads 9,509
  • WpVote
    Votes 2,514
  • WpPart
    Parts 16
لویی تاملینسون یه نویسنده ی موفق و پر طرفداره. توی آخرین کتابِ منتشر شده اش، اون معشوقه ای رو خلق کرده که هر روز از زندگیش انتظارش رو میکشیده و وقتی که انتظارش رو نداره، پسری رو ملاقات میکنه که اون خصوصیات رو داره. هری استایلز زیبا که انگار که به دستِ فرشته ها برای اون خلق شده، و لویی، کسی که از کلیشه ها نفرت داره اولین کلیشه ی زندگیش رو رقم میزنه. برای بودن با اون پسر. "ببخشید، من اون ور کافه نشسته بودم و از وقتی که اومدی داشتم تماشات میکردم، نتونستم جلوی خودم رو بگیرم و اینو بهت نگم... تو- یعنی شما.. مثل یه اثر هنریِ زنده اید...یه الهه‌ی زیبایی." ----❦ 𝘤𝘰𝘮𝘱𝘭𝘦𝘵𝘦𝘥 𖦹 ɴᴀᴍᴇ: اون پسر 𖦹 ᴄᴏᴜᴘʟᴇ: لری استایلینسون 𖦹 ᴇɴᴅɪɴɢ: هپی 𖦹 ɢᴇɴʀᴇ: روزمره، فلاف، عاشقانه 𖦹Cover by: mae_galaxy
A Letter For Every Christmas Together [L.S] by AidaStylinson
AidaStylinson
  • WpView
    Reads 5,476
  • WpVote
    Votes 2,084
  • WpPart
    Parts 27
[ C o m p l e t e d ] لویی و هری این رسم عجیب رو بین خودشون دارن که هر کریسمس برای همدیگه نامه بنویسن... نامه‌هایی که داستان زندگیشون رو طی سال‌های مختلف شرح میده. • Persian Translation • Translate by: @AidaStylinson • Original Story by: @Louboobear28 • Cover: bykarax
Let Your Damage, Damage Me [L.S] by AidaStylinson
AidaStylinson
  • WpView
    Reads 18,745
  • WpVote
    Votes 4,241
  • WpPart
    Parts 21
[ C o m p l e t e d ] "فکر کردی چه خری هستی؟" آلفا فریاد کشید، نگاهش تیره و پره‌های بینیش گشاد شده بودند. نگاه خیره و عصبانی مرد باعث شد نفس‌هاش بریده بشن. اون مرد قرار بود جفتش باشه. 'فردا قراره من زیر تنش باشم. با اون عضله‌ها و اون حجم از خشم، قراره داخل من باشه.' بهترین نیشخندش رو روی لبش نشوند، از همون نوعی که آلفاها از دیدنش‌ متنفر بودند. "فکر می‌کردم منتظرمی شوهر عزیزم. من جفت آینده‌اتم!" •امگاورس✓ •Persian Translation •Translated by: @Aidastylinson •Original Story by: @Outropeace #1 in Larry #1 in PersianTranslation #1 in Styles #1 in Tomlinson #1 in LouisAndHarry
Rogue [L.S] by AidaStylinson
AidaStylinson
  • WpView
    Reads 99,751
  • WpVote
    Votes 20,783
  • WpPart
    Parts 48
[ C o m p l e t e d ] لویی یه امگای ولگرده که سال‌ها با آزار و اذیت دست و پنجه نرم کرده... تا اینکه توی مسیرش با گله‌‌ای مواجه میشه که احتمالا مهربون‌ترین کسایی هستن که توی عمرش دیده! •Persian Translation •امگاورس✓ • Original Story By: @Laventriloque • Translated by: @AidaStylinson / @lwtthesun / @ItsZealand / @LouTheSunFlower #1 in Persiantranslation #1 in Stylinson #1 in Omegaverse #1 in Larry #1 in LouisandHarry #1 in LiamPayne #1 in LouisTomlinson ___________________________ https://www.wattpad.com/story/205984891-rogue-a-b-o-universe-√
𝖥𝖮𝖱 𝖸𝖮𝖴𝖱 𝖤𝖸𝖤𝖲 𝖮𝖭𝖫𝖸(𝖫.𝖲/Z.M) by atwshkei
atwshkei
  • WpView
    Reads 7,894
  • WpVote
    Votes 1,493
  • WpPart
    Parts 30
چندین سال پیش طی یه تصادف لویی بیناییش و همین طور چهارتا خواهرش رو از دست میده و مقصر هری استایلز پسر ۱۷ساله بود که گواهی نامه نداشت و با دوستاش یواشکی ماشین رو برداشته بودن.... هری می‌ره زندان و لویی ۱۰ ساله با این سن کمش دیگه نمیتونه جایی رو ببینه و پول عمل چشماش خیلی زیاد میشه و خانوادش توانایی پرداختش رو ندارن..... بابای هری بعد از دو سه سال هری رو با پول از زندان آزاد می‌کنه ولی هری عذاب وجدان میگیره و اسمش و حتی فامیلش رو تغییر میده و شروع می‌کنه به خوندن درس پزشکی تا اینکه بهترین جراح چشم شد،اون نمیتونه چهارتا بچه ای رو که باعث مرگشون شده رو برگردونه ولی شاید بتونه بینایی لویی رو برگردونه! کاپل ها:لری💙💚زیام❤️💛هری تاپ،لیام تاپ این فف دارای صحنه های ناراحت کننده و🔞می‌باشد "روز های آپ هر چهارشنبه"
STAR SHOPPING [L.S] by darya_mhb
darya_mhb
  • WpView
    Reads 2,375
  • WpVote
    Votes 642
  • WpPart
    Parts 3
✔Completed کامل شده --- 'ای باران؛ اگر می باری، کوته‌ببار. معشوق من در این تخت خالی خفته‌ است و قطرات تو در لحظه بیدارش کند' --- •محتوای غم انگیز از مجموعه تنها شدن ایده از اهنگ star shopping از لیل‌ پیپ
WONDERLAND [L.S] by lemon_berryy
lemon_berryy
  • WpView
    Reads 2,775
  • WpVote
    Votes 702
  • WpPart
    Parts 9
ترسیده بود ، قلبش دیوانه وار به سینه اش میکوبید. در حالی که غرق در فضای تاریک و غریب اطرافش شده بود، ارام ارام سرما تن لطیفش رو نوازش کرد و به اعماق استخوان هایش رخنه کرد ، بزاق دهانش رو قورت داد و با احتیاط قدم برداشت و سعی کرد به دنبال شعله های روشن امید، در میان دنیای تاریکی که زندگی اش را در بر گرفته بود بگردد. او کجا بود؟ نمیدانست.... Published : April 24 Written by✒: callmeswiftie_ , coralineJs
Drowning In Your Breath by louismaboy
louismaboy
  • WpView
    Reads 174,388
  • WpVote
    Votes 30,180
  • WpPart
    Parts 52
راستش را بخواهی عشق، من هنوز هم امیدوارم حتی شاید امیدوارتر از امید هستم که هنوز هم لبخند می‌زنم که هنوز در آغوش می‌گیرم که هنوز وقتی یادت می‌افتم ناخودآگاه دستم می‌رود سمت شماره‌ات می‌نویسم «دلم برایت تنگ شده» گرچه شاید هیچ‌وقت جوابی نرسد شاید امیدوار هستم که هنوز لباس‌هایم نقش گل‌های داوودی دارند که هنوز نزدیک بهار مغازه‌ها را در پی نرگس‌ها می‌گردم تا خانه عطر تو را دهد که هنوز هم پای تو در میان باشد خود را پاک از یاد می‌برم شاید امیدوار هستم که هنوز هم عاشقم. که هنوز به عشق ایمان دارم. که هنوز به یادت می‌افتم.