_گل مورد علاقت چیه؟
+نیلوفر...نه از این نیلوفرای تو آبا!نمیدونم بهش چی میگن ولی تا حالا زیاد بهم دادی!از این نیلوفر یاسی ها که خیلی گل برگاش کم جونن!مثل شقایق!ولی از شقایق بزرگ تره!
با چهره آرومش به توضیحات پسر روبروش گوش داد.
_ایپوموِ!ایپوموِآ یا غوره نیلوفر عزیزم!حالا چرا این؟
+بخند
_ها؟
+میگم ی لبخند بزن!
_چه ربطی به سوال...
+تو بخند تا بگم!
پسر با گیجی خندید،ته انگشت های شصت و اشارش رو دقیقا روی چال لپ هاش گذاشت و کمی فشار داد.
+بخاطر این دوتا چال نیلوفریت!دقیقا مثل اینه که دو تا نیلوفر اینجا داشته باشی!وسطش تیره و عمیقه، دورش روشن و لطیف!
𝓲𝓹𝓸𝓶𝓸𝓮𝓪𝓵𝔂 𝓭𝓲𝓶𝓹𝓵𝓮
𝓖𝓮𝓷𝓻𝓮 : 𝓻𝓸𝓶𝓪𝓷𝓬𝓮 , 𝓼𝓵𝓲𝓬𝓮 𝓸𝓯 𝓵𝓲𝓯𝓮
𝓒𝓸𝓾𝓹𝓵 𝓮 : 𝓙𝓪𝓮𝔂𝓸𝓷𝓰
𝓕𝓻𝓸𝓶 : 𝓯𝓲𝓻𝓼𝓽 𝓷𝓲𝓰𝓱𝓽 𝓸𝓯 𝓕𝓮𝓫𝓻𝓾𝓪𝓻𝔂 𝓽𝓸 𝓸𝓾𝓻 𝓱𝔂𝓾𝓷𝓲'𝓼 𝓫𝓲𝓻𝓽𝓱𝓭𝓪𝔂!
𝓛𝓸𝓿𝓮 𝔂𝓸𝓾 𝓪𝓵𝓵
𝓓𝓮𝓵𝓪𝓻𝓻𝓪𝓶
➷couple: jaeyong, johnten
➷genre: romance , slice of life
➷summary:
اون همیشه مجبور بود تظاهر کنه چیزی جز هیونگ نیست
ولی...
به خودش که نمیتونست دروغ بگه
هیچوقت جهیون رو به چشم یه دونسنگ ندید!
🥀 𝑪𝒐𝒖𝒑 : 𝐽𝑎𝑒𝑌𝑜𝑛𝑔 , 𝑌𝑢𝑊𝑜𝑜 , 𝑁𝑜𝑀𝑖𝑛
🥀 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆 : 𝐷𝑟𝑎𝑚 , 𝐴𝑛𝑔𝑠𝑡 , 𝑅𝑜𝑚𝑎𝑛𝑐𝑒+ 𝑆𝑚𝑢𝑡
--------------------------------------------------------
خلاصه داستان : تیونگی که همیشه توی انتخاب موکلاش حساسیت به خرج میده به اصرار دوستاش مجبور میشه روی یه پرونده قتل کار کنه،
در این حین جونگ جه هیون یه بوکسور نسبتا مشهور آمریکاییه که به بهونه مسابقات آزاد به کره میاد و....
🖤 𝑪𝒐𝒖𝒑 : "Jaeyong"
🖤 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆 : Romance (Smut) , Tragedy
NC : +18 🔞
جهیون اسطورهای بود که همه میپرستیدن و این قاعده از تیونگ اح ساساتی مستثنی نبود اما کی از واقعیت خبر داشت؟
❗❗❗❗❗❗❗
احتمالا صحنههای دلخراش یا ناراحت کننده توش باشه اگه فکر میکنین ممکنه با روحیاتتون سازگار نباشه نخونین چون علاقهای ندارم هربار تکرارش کنم ...
°• کاپل: جه یونگ . جانتن . یووین
°• ژانر: روزمره . رمنس . انگست
- به اندازه ی تمام ادم های روی زمین داستان عاشقانه وجود داره.
- به اندازه تمام مردن ها، تولدی وجود داره.
ماجرایی دنباله دار از سرنوشت دو پسر که نام 'برادر' زندگی هاشونو بهم گره میزنه.
زندگی کر دن و برای زندگی جنگیدن!
زندگی هر کسی فراز و نشیب های خاص خودشو داره، ولی برخورد ما با اون مشکلات شخصیت واقعی مارو میسازه. اینکه کی بالاخره تصمیم بگیریم زخمامونو درمان کنیم و مسئولیت زندگیمونو به عهده بگیریم، به خودمون بستگی داره. اما فرشته ی نجاتمون همیشه مراقبه تا راه نجاتمونو جلوی پامون بذاره...
این کادوی تولد من به مهشید عه. یکی از بهترین دوستای مجازیم که حالا با دیدنش از نزدیک، تبدیل شده به بهترین دوست واقعی ام.
قرار بود فقط یه وانشات یا فوقش چند شاتی باشه. اما از لحظه ای که جههیون و تهیونگِ داستان جون گرفتن، بهم گفتن که داستان بیشتری برای تعریف کردن دارن و بعنوان خالق دنیاشون، دادن این فرصت کمترین کاری بود که میتونستم براشون بکنم.
"نمیدونم کار کدوم فرشته بود که مهر منو به دل تو انداخت. شاید فرشته نگهبانم بود. میخواست منو نجات بده و پای تورو به زندگیم کشوند"