تهکوک
121 stories
𝗗𝗮𝗵𝗹𝗶𝗮 ᵛᵏᵒᵒᵏ ᵛᵉʳ by yelital
yelital
  • WpView
    Reads 85,536
  • WpVote
    Votes 12,950
  • WpPart
    Parts 55
𝙁𝙖𝙣𝙩𝙖𝙨𝙮 - 𝙎𝙘𝙝𝙤𝙤𝙡 𝙇𝙞𝙛𝙚 - 𝘼𝙣𝙜𝙨𝙩 𝗩𝗞𝗢𝗢𝗞 زیباترین مخلوق خدا درخواست انسان شدن کرد و برای تبدیل شدن به یک انسان باید نود و نه روز هویت اصلیش رو مخفی نگه می‌داشت. نباید بیشتر از سه نفر از ماهیتش با خبر می‌شدن اما درست در روز اولی که بین انسان بود، یک نفر رازش رو فهمید و مجبور شد باهاش یک پیوند ببنده... پیوندی که نمی‌دونست سرنوشتش رو‌ چطور تغییر خواهد داد! ___________________________________________________ - از من می‌خوای که رازت رو نگه‌ دارم؟ باشه، من ماهیت اصلیت رو به کسی لو نمی‌دم‌. - باید... باید بهم تضمین بدی! - پس بیا یه قرار داد ببندیم. - قرارداد؟ چی به من می‌رسه؟ - اینکه تا نود و نه روز رازت رو نگه می‌دارم؟ - در عوض ازم چی می‌خوای؟ - خودتو، خودتو بهم بده دالیا! ___________________________________________________ - گلی ظریف مثل تو، نباید به تنهایی توی سرزمین مردگان قدم بذاره، نمی‌ترسی که با یک اشاره، پژمرده‌ت کنم؟
Innocent Angel by Solior
Solior
  • WpView
    Reads 56,668
  • WpVote
    Votes 6,280
  • WpPart
    Parts 12
کوک یه پری دریاییه که توی تولد هیجده سالگیش از روی کنجکاوی و بدون اینکه به مادر و پدرش بگه شب از دریا بیرون میاد چی میشه همون موقع تهیونگ رئیس مافیای خشنمون کنار ساحل در حال هوا خوری باشه و کوک چشمشو بگیره ولی کوک دیگه نمیتونست خانوادشون بببینه شاید خانواده جدیدی در راه بود؟ ولی تمام راها به تهیونگ ختم میشد..؟ کاپل : ویکوک ژانر : اسمات - مافیایی - هپی اند - فان
No camera, yes love by _iamanita_
_iamanita_
  • WpView
    Reads 81,895
  • WpVote
    Votes 14,052
  • WpPart
    Parts 39
خلاصه: دوست خوب خانواده‌ی دومه؛ اصلا دوست خوب یه واجبه واسه زندگی هرکسی ولی... وقتی بهترین دوستت تبدیل بشه به عشقت... یه دردسر بزرگه! شنیدی می‌گن عشق مخفیانه یه مزه‌ی دیگه داره؟ ولی به نظر اونا عشقی که مخفی نبود و باید مخفی نگه داشته می‌شد از اون نوعش بود که نباید امتحان کنی... عشق به هم‌جنس؟! قطعا باید ازش دوری کرد! گناه... هنجارشکنی... ممنوعه... هرچی! اونا فقط می‌خواستن دیگه تا ابد هیچ دوربینی نباشه و یه بله‌ی بزرگ بگن به عشقی که داشت در خونه‌ی قلبشون رو از جا در می‌آورد... 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺 *من زیاد تو شروع خوب نیستم پس خواهشا با همون پارتای اول قضاوت نکنید و یکم بیشتر بخونید و به داستان این شانسو بدید که خودشو بهتون نشون بده، از پارت پنج شیش داستان اصلی شروع می‌شه❤️* * این فیک ریل لایفه! تاریخ‌ها و وقایع گفته شده و هشتاد درصد دیالوگ‌ها واقعی هستن و فقط اتفاقات پشت دوربین زاده‌ی ذهن نویسنده است* * واسه هر پست این فیک زمان زیادی صرف شده تا حدالامکان با رعایت تمام جزئیات واقعی، موقع خوندن فیک بتونید بهتر باهاش ارتباط برقرار کنید؛ خواهشا کسی کپی نکنه!! * *رده‌ی سنی +۱۸ سال رو رعایت کنید* 💜کاپل اصلی: تهکوک💜
"TAKE ME TO CHURCH" by pioxer2
pioxer2
  • WpView
    Reads 12,503
  • WpVote
    Votes 1,407
  • WpPart
    Parts 12
خلاصه : جئون جونگکوک ، پسری که به شدت با ازدواج مادرش با کشیش بزرگ شهرشون "کیم تهیونگ" مخالفت میکنه اما به زور مادرش مجبور میشه بپذیره و با اونا توی یه خونه زندگی کنه ولی تصمیم داره وقتی به سن قانونی برسه از پیششون بره اما این وسط اتفاقاتی میوفته که سرنوشت تمام اعضای اون خونه رو تغییر میده ، شاید اتفاقی از جنس و بوی مرگ ؟ بخشی از فیک : -مامان، تو داری منو نابود میکنی با اینکار ! +جونگکوک این به نفعمونه ، بچه بازی رو بزار کنار اما جونگکوک دست خودش نبود ، اون وسط چیزایی رو حس میکرد که اصلا به مشامش خوب نمیومد... . . . -تهیونگ تو گفتی من مثل خدای توعم ، گفتی منو میپرستی مگه نه؟ +کوک...تو همیشه خدای من میمونی اما..اما این اشتباهه عزیزم - به درک ته به درک ! باهام ... باهام عشق بازی کن لطفا ، در برابر خدایی که سالها پرستیدی و خدای کوچیکت که جلوت وایساده ، نشون بده بهم این اشتباهو ! Genere: angst,dark,romance,smut,mystery
" I'm not ok with this " by Pika_wr
Pika_wr
  • WpView
    Reads 4,306
  • WpVote
    Votes 725
  • WpPart
    Parts 20
▸I'M NOT OK WITH THIS◂ ┈┈┈┈┈┈┈┈┈ خلاصه: جونگکوک پسر نوجوونیه که بعد از فوت پدرش، اعضای خانوادش از لحاظ عاطفی از هم دور شدن و به هم توجه نمیکنن، تنها دوستش هم تصميم داره ترکش کنه... مثل هميشه سعی میکنه احساساتشو زیر ظاهر سرخوش و بیخیالش پنهان کنه اما ایندفعه سرنوشت تو مسیر عجیبی قرارش میده و با آدمایی آشنا میشه که همه زندگی های پیچیده ای دارن و تصادفا یکی از اونا به زندگی خودش ربط پیدا میکنه... آخر احساساتش به عشق، تنفر یا انتقام ختم میشه؟ بین این سه تا یه مرز باریکه... ┈┈┈┈┈┈┈┈┈ هیچوقت نتونستم آرومت کنم نه اینکه نخواما نه، میخواستم؛ ولی انقدر جونم به جونت بند بود حال بدت دیوونم میکرد که نمیتونستم کاری کنم ┈┈┈┈┈┈┈┈┈ ╾─────╼ Genre : Criminal, romance, drama, action VKOOK
𝗣𝘂𝗿𝗽𝗹𝗲 𝗠𝗼𝗷𝗶𝘁𝗼 | 𝖵𝗄𝗈𝗈𝗄 by manilarise
manilarise
  • WpView
    Reads 40,937
  • WpVote
    Votes 6,715
  • WpPart
    Parts 38
موهیتوی بنفش | 𝖯𝗎𝗋𝗉𝗅𝖾 𝗆𝗈𝗃𝗂𝗍𝗈 تلقین چیزیه که روی ناخودآگاهِ انسان تاثیر میزاره، اگر با یک چیزی مدام مغزت رو به گا بدی و با خودت تکرار و تلقین کنی، قطعا توی ذهنت شکل میگیره. اما نه عاشق بودن! عشق رو نمیشه با تظاهر، پول و مال و زیبایی بدست آورد. تظاهر به دوست داشتن فقط میتونه احساساتِ واقعی که داری و ناخودآگاهت سعی داره اونهارو از خودآگاهت مخفی کنه، برات رو کنه و تورو تو یک بگایی بندازه! ژانر ↶ عاشقانه، کمدی، کمی دراما، اسمات کاپل ↶ «اصلی - ویکوک» تهیونگ↑- جونگکوک↓ «فرعی - سپ» قسمتی از فیک ↶ _به من نگو موهیتوی بنفش! _پس چی بگم؟ غیر ازینه که مثل یک موهیتو تو یک روزِ تابستونیِ گرمِ تخمی، برام لذت بخش و آرامش بخشی؟ غیر ازینه که با اون موهای بنفشِ دلبرت، ضربان قلبم رو روی هزار میبری و کاری میکنی دلم بخواد هرروز صبح اون تار های بنفشِ لعنتی روی سینه‌م باشن؟ خب بیشعور. تو خودِ موهیتوی بنفشی! •روزِ آپ: دوشنبه ها•
Wrong number - Vkook by Terry19_
Terry19_
  • WpView
    Reads 10,798
  • WpVote
    Votes 2,160
  • WpPart
    Parts 25
Name:Wrong number/شماره اشتباه Couple:Vkook Writer: @intojeonjk Translator:Terry Start:1400/8/10 *ترجمه شده* 𝙅𝙪𝙣𝙜𝙠𝙤𝙤𝙠 : توی لعنتی کی هستی که کار بقیرو بهم میریزی؟ 𝙏𝙖𝙚𝙝𝙮𝙪𝙣𝙜 : و تو کی هستی که کسی رو که نمیشناسی لعنت میکنی؟ "اون دو مرد شروع به چت کردن باهم ، کردن. بدون اینکه بدونن هردوشون توی یه بیمارستانن.." ×هشدار× -این بوک اخراش اسمات داره اگه روی این چیزا خیلی حساسید نخونید!
My Baby Is Oppressed  by Solior
Solior
  • WpView
    Reads 55,572
  • WpVote
    Votes 6,612
  • WpPart
    Parts 8
چی میشه تهیونگ ادمین یه روم و کانال سکسی باشه و کوک هم به وسیله دوستش جیم لینک اون روم رو پیدا کنه و .. مینی فیک ژانر : اسمات _ هپی اند _ کمدی کاپل : ویکوک پایان یافته
Last Pure Blood S¹🩸[VKook Ver]✓ by Kintsugiq
Kintsugiq
  • WpView
    Reads 23,633
  • WpVote
    Votes 3,119
  • WpPart
    Parts 27
ʚ Fanfiction ɞ ꒰ Couple: VKook, YoonMin, Sope, Namjin, Chanbaek ꒱ ꒰ Genre: Romance, Supernatural, Vampire, Angst, Smut🔞 ꒱ ″ جئون جونگکوک ۱۶ ساله، یه شاهزاده خون خالص که مکملش یه خون آشام زیبا و فریبنده است اما اگه سرنوشت عجیب و غریب جئون جونگکوک تبدیل به دانشجوی رشته باستان‌شناسی بکنه و اون رو ۱۲۰ سال از عشق و خانوادش دور کنه... چه اتفاقی برای بقیه میفته؟ ″ ˗ˏˋ Writer: Ana ˎˊ˗ ⊰ #1Vkook ⊰ #1SuperNatural ⊰ #1Vampire ⊰ #1WereWolf
TigerBun🐯🐰 by sara860606
sara860606
  • WpView
    Reads 311,084
  • WpVote
    Votes 49,338
  • WpPart
    Parts 57
"کوک... رونای تو واقعا بزرگن!" ببر هایبرید بدون هیچ خجالتی اینو گفت و به خرگوش کوچولویی که داشت هویجش رو میخورد خیره شد. پسرک با چشمای درشت شده اش پرسید"هیونگی میدونی چی بزرگتره؟" پسر بزرگتر تلاش کرد تا افکار منفیش رو کنار بزنه. اون میدونست که بانیش معصوم تر از این حرفاست... "چی بزرگ تره جونگکوکی؟" پسرکوچکتر هیجان زده جواب داد"معلومه، عشق من نسبت به هیونگی!" ژانر: هایبرید/امگاورس/فلاف/اسمات/امپرگ کاپل: ویکوک