♡BTS♡
30 stories
puppeteer by ariiellmina
ariiellmina
  • WpView
    Reads 530,334
  • WpVote
    Votes 43,547
  • WpPart
    Parts 41
♡ʙᴇ ᴛʜᴇ ᴄʜᴀɴɢᴇ ᴛʜᴀᴛ ʏᴏᴜ ᴡɪsʜ ᴛᴏ sᴇᴇ ɪɴ ᴛʜᴇ ᴡᴏʀʟᴅ
It's hurt  by min_koala
min_koala
  • WpView
    Reads 279,275
  • WpVote
    Votes 35,667
  • WpPart
    Parts 34
اشکی از گوشه ی چشمش پایین چکید و لیسی به لبش زد = کوکی نمی خوای این بازی رو تموم کنی من...متاسفم با لحن غمگینی گفت و روی زمین زانو زد =گوکی این درد داره ..وقتی برای منی ولی...نمی تونم لمست کنم کوک من بوسه هات رو می خوام...هق...لمس هات رو و اون...بیبی بر صدا زدن هات رو . هق ..می خوامت. .جئون جونگ کوک...جئون تهیونگ بدون تو می میره به زور باهات بودم ولی.... اشک هاش رو پاک کرد و لبخندی = به زور عاشق اون رییس مافیایی که همه ظالم می دونستنش نشدم با دست های کوچیکش تفنگ رو گرفت و روی سینه ی یونگی گذاشت ×ازت متنفرم یونگی تلخندی زد و سر اسلحه رو درست روی قلبش گذاشت _ بزن جیمین دقیقا جایی رو بزن که توش قرار داری قطره اشکی از چشمش پایین ریخت و سرش رو پایین انداخت ×من احمق دوست دارم یونگی و این درد داره اینکه عاشق کسی باشه که کلی آدم می خوان که بمیره کاپل ها کوکوی و یونمین ژانر هپی اند ، اسمات،امگا ورس ، امپرگ ، مافیا و..... نویسنده مین کوالا
I think,i love you...(completed)✅  by z_stylikson
z_stylikson
  • WpView
    Reads 13,234
  • WpVote
    Votes 1,386
  • WpPart
    Parts 29
گفتی می خوام فراموشم کنی فعل جملتو اشتباه گفتی اخه نمی دونی چقد دوستت دارم این توی که می خوای منو فراموش کنی این بار سنگینو ننداز رو دوش من داستاني كه تهيونگ،هوسوك رو از دنياي سياهش نجات ميده🖤 Couples:vhope_namjin_sope
The best mistake by vnian_
vnian_
  • WpView
    Reads 126,886
  • WpVote
    Votes 14,861
  • WpPart
    Parts 40
با استرس به دستِ پیرمرد خیره شده بودن. پیر مرد بعد از چندبار بررسی سنگ ها ،از بالای عینکش به زوجی که امیدوارانه بهش چشم دوخته بودن و منتظر نتیجه بودن نگاه کرد. چندبار با خودش مرور کرد که دقیقا چی باید بهشون بگه و کلمات رو تو ذهنش تکرار کرد. ایستاد و گفت "تبریک میگم . زوج خوشبختی خواهید بود. فقط یه نکته ای هستش ک...." بعد از نفس عمیقی که کشیدن نگاه هر دو به پیر مرد خیره موند. چی شده بود؟ چه چیزی مهم تر از اینکه این جفت با دردسرای زیاد بالاخره بهم رسیده بودن و دیگه شکی در عشقشون وجود نداشت؟!!! کامل شده ✅
𝑂𝑛𝑒 𝑊𝑒𝑒𝑘. by Haru_Gogo
Haru_Gogo
  • WpView
    Reads 53,236
  • WpVote
    Votes 7,825
  • WpPart
    Parts 9
[Completed] ساعت دوازده شب بود و آرزو کردم، کاش دوباره عاشقم می‌شدی.. ____________________ "بیا جدا شیم.. من یکی رو دیدم.. و اون.. از تو بهتر بود" "فقط یک هفته بهم وقت بده" - مینی فیک - 🤍کاپل اصلی : کوکوی 🤍ژانر : انگست ، رمنس ، تراژدی 🤍Start : [00/2/11 , 16:2] 🤍End : [00/3/31 , 18:24] ©️The base of This beautiful story belongs to : scarlet_sunset ☁️✨ امیدوارم دوستش داشته باشید 🎐🤍 -Edited -Major character death!
C'est la Vie  by hesta-detha
hesta-detha
  • WpView
    Reads 13,094
  • WpVote
    Votes 1,949
  • WpPart
    Parts 12
جين ناليد:" كيم فاكينگ نامجون! چطور تونستي خودتو از من محروم كني؟ چطور تونستي منو از خودت محروم كني ؟ من كه هزاربار بهت گفته بودم معتادت شدم. بهت كه گفته بودم لمس دستات و سر خوردنشون رو پوست تنم بهتر از هر مسكن ديگه اي دردامو تسكين ميده. بهت كه گفته بودم لبات و حركتشون رو لبام مثل قرص خواب، خوابم ميكنه. حالا من چطوري اين همه روز رو بدون تو سر كنم؟ بدون حس لمس دستات رو تنم... بدون چشيدن طعم لبات بعد از هربار سيگار كشيدن، بعد از هربار قهوه خوردن.... هااااان؟"
 💍⃤ REPLᴀCE💍⃤       by ariiellmina2
ariiellmina2
  • WpView
    Reads 918,975
  • WpVote
    Votes 104,588
  • WpPart
    Parts 50
( Completed ) «جایگزین» _ من مجبور بودم ...مجبور بودم اون خودکار لعنتی رو بین انگشتهام بگیرم و اون سند ازدواج رو امضا کنم ... من مجبور بودم که برای تک تک لحظه هایی که کنارت بودم بترسم ... حتی همین الان هم مجبورم ... مجبورم روبروت بشینم و تو چشمهات که عاشقانه به من نگاه میکنه و لبخندت که رو لبهای خطی و ارومت میشینه و دستت که دستمو محکم فشار میده رو ببینم و بدونم هیچکدوم از اینا متعلق به من نیستن .. من درست شبیه یه گل فراموشم نکن کنار یه جاده وسط زندگی تو دارم به خودم میلرزم ... میترسم بدون اینکه من رو ببینی از روم رد بشی ... میترسم فراموشم کنی ... من از اینکه تو فراموشم کنی میترسم جونگکوک ... ________________________ •. #REPLACE💍⃤ ️ ↳Genre↬Romance_ Mystery_smut +18 ↳Couple↬ kookv .Yoonmin
🍷|ᴛʰʳᵉᵉ sᵗʳᵃⁿᵍᵉʳˢ|• [vkookmin] by FictionaryNotes
FictionaryNotes
  • WpView
    Reads 192,274
  • WpVote
    Votes 19,334
  • WpPart
    Parts 30
"جئون جانگکوک رقصنده اختصاصی بار رو دید و محو زیبایی اون شد ..." "چی میشد اگ این رابطه سه نفره میشد..." "چی میشد اگ همزمان دو نفر عاشق یک نفر میشدند..." ᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥ آهستگی سمت مبل حرکت کرد و شروع کرد به حرف زدن +چطوره اون ناله ها و رقصهایی که معشوقت روت انجام داده روی من تمرین کنی چطوره؟ چشمای کوکی گرد شد و نفساش به شمارش افتاد اون ازش چی میخواست ن نکنه ک... ᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥ "من بدنتو اونقدر غرق عشق میکنم تا کاملا مست بشی" +با شنیدن این جمله تمام بدنش لرزش خفیفی گرفت _برو به جهنم لعنتی من به معشوقم خیانت نمیکنممم +به نفعته زیرم باشی جئون وگرنه معشوقت زنده نمیمونه ᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥ •نام⸙ ͎.: #ThreeStrangers •ژانر⸙ ͎.: ددی کینک/تریسام/اسمات/جنایی •کاپل⸙ ͎.: ویکوکمین •نویسنده⸙ ͎.: #سحر •رده سنی⸙ ͎.: +۲۱ #کامل
Unwanted love  by jikooklover_iran
jikooklover_iran
  • WpView
    Reads 236,384
  • WpVote
    Votes 30,885
  • WpPart
    Parts 37
جیمین یه دکتر موفق کاملا استریته (خودش اینجوری میگه) و از گی ها بدش میاد و عاشق دوست دخترشه! کوکی برادر جدید جیمین! یه خواننده گی موفق و خیلی تخس که میاد میشه بلای جون جیمین و تمام برنامه هاش رو بهم میریزه :) (این فیک دیگه توی تو پیج اینستا آپ نمیشه و فقط اینجا میزارمش) جیکوک💜
Nepenthe | Vkook Namjin by _SaeVa_
_SaeVa_
  • WpView
    Reads 886,389
  • WpVote
    Votes 110,256
  • WpPart
    Parts 52
[completed] خلاصه: این ازدواج اجباری برای جونگ کوک، اونم توی کشور هموفوبیکی مثل کره سم بود. نمیدونست چطوری از اون موقعیت فرار کنه. نمیدونست چطور شجاعتش رو جمع کنه و مخالفت کنه. فقط میدونست که هرچقدر بیشتر مقاومت کنه، بیشتر توی این منجلاب فرو میره... ژانر : ازدواج اجباری - عاشقانه - انگست - هپی اند کاپل : ویکوک (تهکوک) - نامجین - یونمین شروع : 1400.1.1 پایان : 1400.4.30 ✨Best rankings✨ #1 Vkook #1 BTS #1 Farsi #1 jungkook #2 فارسی #1 تهیونگ