به نام خدا «‌من حرف‌هات رو نه، بلکه چشم‌هات رو باور کرده بودم. من عشق رو توی چشم‌هات دیده بودم و به دوست داشتنت ایمان آورده بودم. یعنی دروغ بود؟.. یعنی چشم‌هات دروغ می‌گفتن؟ پس چرا من حتی از رایحه‌ات هم بوی عشق رو احساس کردم.... همون شبی که تا صبح توی بغلت بودم.» کاپل: تهجین ژانر: امگاورس - امپرگ - عاشقانه - درام - اسمات🔞 توجه: فیکشن کاملا تخیلی بوده و هیچ ارتباطی با زندگی واقعی آرتیست‌ها نداشته

☆سناریوهای ارغوانی☆ اینجا قراره محل قرار گرفتن تموم اون سناریوهایی باشه که من هیچوقت فرصت نکردم با کمکشون یه فیک بنویسم یا اینکه بهشون پر و بال بدم و دنیای مخصوص به خودشونو بسازم :) راستش اگه بخوام اعتراف کنم، قبلا چیزی حدود پنج یا حتی شش تا فیک کامل‌شده‌ی تهجین نوشتم که تا الان دارن خاک میخورن و بالغ بر چندین فیکِ نصفه و نیمه‌ی دیگه منتظره که یه تنبلی مثل من دوباره بهشون سر بزنه و کاملشون کنه :/ بدین ترتیب حس کردم شاید بد نباشه حداقل بعضی از سناریو ها و وانشات های چند پارتی که قبلا نوشته بودم اینجا آپ کنم و با شما گل‌گلیا توی خوندن و خاطراتی که هرکدوم با خودشون دارن سهیم بشم :)))) پس حالا، دستاتونو بهم بدین و همراه با من وارد این دنیای عجیب و خیالی بشید.

کاپل : سون سام ژانر: امگاورس / امپرگ / اسمات / روزمره

Jungkook is homeless. He's lived on the streets for so long that he's forgotten there is such a thing as human kindness. Enter Seokjin. Take a peek into the lives of Jungkook and Seokjin and how these two people from different spectrums find one another through a simple Skylight. Bottom Jin Top Jungkook This book will contain other ships and Jinkook will be paired with others. If you're uncomfortable or have no patience to understand the complexities of this and their relationship, I suggest you do not read this fanfiction. Also, the decisions and paths that the characters choose, might not be in your opinion to be correct but as the writer, these scenarios were imperative to the plot. With that said, happy reading and I hope you enjoy my work. 💗 ⚠Side ships: ⚠ Top Namjoon Bottom Jin Top Jungkook Bottom Jimin *DISCLAIMER* This is purely a work of fiction. Any similarities to person/s is of mere coincidence. The names of Bangtan have been used but the story is in no way a true representation of them. May contain scenes with mature content. Appropriate warnings will appear as required. May contain mpreg. All media used in this Fanfic do not belong to me. The original owners bear sole ownership to them. No part of this story may be reproduced/copied without my consent. Begin: 13/12/2019 End: 24/03/2020 Edited & Updated: 19/02/2021

سون سام 🌌 در دنیایی که امگاها در مراکز تاریک و بی‌رحم خرید و فروش می‌شوند، چهار آلفای قدرتمند به رهبری کیم نامجون، مدیرعامل سامسونگ، وارد مرکزی مخوف می‌شوند تا امگایی برای پک خود انتخاب کنند. اما چیزی که در انتظارشان است، فراتر از یک معامله ساده است. یونگی، امگایی سرکش و وفادار، با روحی ناآرام و قلبی پر از نگرانی برای برادران غیرخونی‌اش، توجه نامجون را جلب می‌کند. در میان راهروهای سیاه و بوی مرگ، یونگی نه تنها برای آزادی خودش، بلکه برای نجات جین و تهیونگ، دو امگای دیگر که در چنگال ظلم این مرکز گرفتارند، می‌جنگد.

سناریو و وان‌شات کاپل‌های کمتر نوشته شده‌ی بنگتن. ‌ Highest rank; #1 in Jinhope #1 in minjin #5 in tragedy #5 in scenario

سوكجين، يك امگاي شانزده ساله كه محكوم به يك زندگي شده كه براش مثل يك كابوسه. جونگ كوك، يك الفاي هجده ساله كه وارث يكي از بزرگترين كمپاني هاي تجارتي كشوره و همه چيز در زندگيش هميشه طبق ميلش بوده. چه سرنوشتي براي اين دو كه چيزي جز تنفر براي همديگه ندارن رقم ميخوره؟

گروه تولد سوکجینی🥳 Fake Chat Fun Real Life Ot7

بدن زخمی و خونی گائون که مقابل یوهان روی زمین افتاده و از درد به خودش می‌پیچید، صحنه‌ای بود که مرد تا آخر عمرش دیگه نمی‌خواست شاهدش باشه. اگه یکی از همین دعواها گائون رو برای همیشه ازش می‌گرفت... یوهان دستش رو دور کتف گائون حلقه کرد و بدنش رو درون آغوشش کشید. با صدای آروم و گرفته‌ای به حرف اومد: «اگه قراره مثل گذشته به خودت آسیب بزنی و به هیچی اهمیت ندی... پس حضورم توی زندگی چه معنی‌ای می‌ده...؟» ── ⋆⋅☆⋅⋆ ── ⋆⋅☆⋅⋆ ── ⋆⋅☆⋅⋆ ── ⋆⋅☆⋅⋆ ── ژانر: عاشقانه، بی‌ال، انگست، اسمات کاپل: کانگ یوهان و کیم گائون (فیک از سریال قاضی شیطان / the devil judge) نویسنده: 𝑴𝑨𝑺𝑼𝑴𝄢 ویراستار: ♧Fatemeh داستان فیکشن ربطی به سریال نداره و اگه سریال رو ندیدید، میتونید با خیال راحت بخونید.